1000 سال کارگری برای یک خانه / رویا یا واقعیت تلخ؟!
اقتصاد100- افزایش شدید قیمت مسکن و عدم تطابق درآمد کارگران با هزینههای زندگی در تهران، رویای خانهدار شدن را به چالشی بزرگ و دستنیافتنی تبدیل کرده است.

اشکان، کارگر سادهای که چهل ساله است، هر روز ساعت پنج صبح از خواب بیدار میشود. صدای آزاردهنده ساعت، او را از خواب شیرینی که در آن صاحب یک خانه شده بود، جدا میکند. زندگی او در خانهای اجارهای با تنها یک اتاق در یکی از حاشیههای شلوغ و پرترافیک تهران میگذرد؛ خانهای که در آن به همراه همسرش و دو فرزند کوچکش زندگی میکند. صبح زود، با عجله خانه را ترک میکند تا به اتوبوس برسد. او به محل کار میرود، جایی که هر روز خشت به خشت خانههایی را میچیند که آرزوی زندگی در یکی از آنها را دارد.
تناسب از دست رفته بین دستمزد و هزینهها
در گذشتهای نه چندان دور، یعنی حدود ۲۵ سال پیش، حداقل حقوق یک کارگر حدود ۵۰ هزار تومان بود. شاید این رقم امروزه خندهدار به نظر برسد، اما کافی بود تا یک کارگر سختکوش بتواند پس از چندین سال پسانداز، صاحب یک خانه کوچک شود. اما حالا در سال ۱۴۰۳، با وجود افزایش حداقل حقوق به ۸ میلیون تومان، تهیه خانه به یک رویا تبدیل شده است. با این حقوق، که حتی برای تامین نیازهای روزمره زندگی کافی نیست، چگونه میتوان خانهای خرید که میانگین قیمت هر متر آن در تهران به ۱۰۰ میلیون تومان رسیده است؟
طبق آمار رسمی بانک مرکزی، قیمت متوسط خرید مسکن در تهران در اواسط تابستان امسال به متری ۸۸ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده بود. این رقم در ماههای بعد، و حتی با تورم ۲.۹ درصدی ماهانه در شهریور، همچنان به سمت افزایش پیش رفته است. وقتی صحبت از خرید یک واحد ۸۰ متری در تهران باشد، نیاز به مبلغی بیش از ۸ میلیارد تومان است. اگر اشکان تمام دستمزد خود را بدون اینکه حتی یک ریال خرج کند، پسانداز کند، هزار سال کار نیاز دارد تا به این مبلغ دست پیدا کند. آیا این واقعیت تلخ نیست؟
سرمایهداران در برابر کارگران؛ بازاری که بیامان گران میشود
در سالهای اخیر، بازار مسکن در ایران دیگر هدف اصلیاش را که تامین سکونت برای مردم بود، از دست داده است. این بازار به عرصهای برای سوداگران و دلالان تبدیل شده و خانهها صرفا به عنوان کالای سرمایهای خرید و فروش میشوند. در این میان، بسیاری از واحدهای مسکونی تهران خالی ماندهاند؛ چرا که مالکان آنها ترجیح میدهند به جای اجاره یا فروش، ارزش سرمایهای ملک خود را حفظ کنند. این روند باعث افزایش بیرویه قیمتها شده و کارگران و اقشار ضعیف جامعه که حتی دیگر توان اجارهنشینی را هم ندارند، قربانی اصلی این بازی شدهاند.
یک زندگی با چالشهای بیپایان
هر شب، اشکان پس از روزی پرمشقت، خسته به خانه بازمیگردد. او روی موکت فرسوده اتاق اجارهایاش کنار فرزندانش دراز میکشد و به سقف خیره میشود. در تخیلش، زندگی بهتری برای خانوادهاش متصور است، اما واقعیت هر روز او را از این خیال دورتر میکند. اشکان فقط یک نمونه از میلیونها کارگری است که زیر بار سنگین فشارهای اقتصادی و تورم کمر خم کردهاند.
رویای خانهدار شدن برای اشکان، روز به روز محوتر میشود. خانهای که در خوابهایش دیده، دیگر تنها به یک تصویر خیالی تبدیل شده است؛ تصویری که نه برای او، و نه برای فرزندانش تحقق نخواهد یافت.