چگونه از افکار ناخواسته جلوگیری کنیم؟
سرکوب جریان افکار ناخواسته ممکن است و میتواند به افراد کمک کند با خاطرات سخت کنار بیایند.
به گزارش گروه دانش و فناوری اقتصاد ۱۰۰ و به نقل از دیجیاتو، در اواسط دهه ۱۹۸۰، دانشمندان آزمایشی معروف اجرا کردند که در آن از شرکتکنندگان خواستند از فکرکردن به یک خرس سفید اجتناب کنند. در طول پنج دقیقه، سوژههای آزمایش باید در صورتی که یک خرس سفید به ذهنشان میآمد، زنگی را به صدا در میآوردند. آنها به طور میانگین بیش از یک بار در هر دقیقه زنگ را به صدا درآوردند.
و بعد از آن، وقتی به آنها گفته شد به خرسهای سفید فکر کنند، این حیوانات بیشتر از یک گروه کنترل، که به آنها از ابتدا گفته شده بود به خرسهای سفید فکر کنند، به ذهنشان آمده بود.
یافتهها نشان میدادند که مسدود کردن افکار ناخواسته آثار انعکاسی دارد و باعث میشود اجتناب از آنها دشوارتر شود. افراد بسیاری این نتایج را اثباتی برای ایدهٔ فرویدی تفسیر کردند که خاطرات سرکوبشده در ناخودآگاه به حضور خود ادامه میدهند و در آنجا به سراغ ما میآیند.
این ایده که سرکوب فکر خطرناک است، به خردی مرسوم تبدیل شده و عرفهای روانشناسی بالینی امروز را تحت تاثیر قرار داده است. حتی امروزه، فرمهای تثبیتشدهٔ درمان پادزهرهایی را علیه خطرات خاطرات سرکوب شده ارائه میدهند؛ با راهنمایی بیماران به بازگشت مکرر و تعمق دربارهٔ تجربیات دشوار.
اما پژوهشهای روزافزون دربارهٔ «فراموشی فعال»، که در آن افراد خاطرات را با استفاده از یادآورهای محیطی مسدود میکنند، باور قدیمی را به چالش میکشند. تصویربرداری و دیگر آزمایشهای روانشناسی از جانب چند گروه آکادمیک نشان میدهند که سرکوب حافظه نه تنها ممکن، بلکه سازگار است و احتمالا افراد را در برابر اضطراب و افسردگی محافظت میکند.
این کار شاید حتی به پاکسازی ذهن از خاطرات تهاجمی پس از یک آسیب روانی کمک و از اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) کمک کند.
طبق روانشناسی کلاسیک فرویدی، سرکوب افکار روش مناسبی برای کنار آمدن با خاطرات ناراحتکننده نیست، زیرا باعث میشود آنها در ناخودآگاه کمین کنند. پژوهشهای امروزی این باور را زیر سوال بردهاند.
دنیل شاکتر (Daniel Schacter)، پژوهشگر حافظه در دانشگاه هاروارد، میگوید «حالا شواهد کافی برای ما وجود دارد که باور کنیم سرکوب روی حافظه تاثیر میگذارد. افرادی که PTSD دارند در سرکوب دچار مشکل هستند. این برای من مدرکی است که این کار پتانسیل فواید بالینی دارد.»
اولین پشتیبانی از این ایده که مردم میتوانند با موفقیت خاطرات را سرکوب کنند، ۲۰ سال قبل مطرح شد، زمانی که مایکل اندرسون (Michael Anderson) روانشناس از دانشگاه اورگون جایگزینی برای آزمایش خرس سفید، به نام وظیفهٔ «فکر کن/فکر نکن»، طراحی کرد. او و دانشجویش، کالین گرین (Collin Green)، به ۳۲ دانشجو ۴۰ جفت واژه برای حفظ کردن دادند؛ مثلا سوزن-دکتر، سفر/شلوار و چمن/گوشت.اولین کلمه یک یادآور، یا راهنمایی، برای کلمهٔ دوم بود.
سپس، پژوهشگران به دانشجویان تنها واژهٔ راهنما را نشان دادند و به آنها گفتند که یا به واژهٔ بعدی فکر کنند و آن را بلند بگویند، یا به آن فکر نکنند (سرکوبش کنند). سرکوب منجر به فراموشی شد. و هرچقدر دانشجویان بیشتر در سرکوب شرکت کردند، حافظهٔ آنها برای بهیادآوردن واژههای دوم بدتر شد.
این وظیفه شامل «سرکوب بازیابی» بود، یا سرکوب حافظههای آزاد شده به واسطهٔ همراهی با سرنخهای محیطی. این انعکاسی است از تجربهٔ مواجهه با یادآورهای افکار ناخواسته و تصمیم به رها کردن یا تمرکز روی آنها. برعکس، روش خرس سفید نیازمند این است که افراد پس از یادآوری دستورالعمل وظیفه مستقیماً به یک خرس سفید فکر کنند.
شاکتر میگوید «در خرس سفید، شما سعی میکنیپ تا خود خرس سفید را سرکوب کنید، پس شما دارید به خرس سفید فکر میکنید. این ممکن است آن را بهگونهای برای یادآوری مجدد در حافظه آماده کند که در فکر کن/فکر نکن رخ نمیدهد.» وظیفهٔ فکر کن/فکر نکن افراد را قادر به سرکوب میکند، چون استفاده از سرنخها باعث میشود آنها مستقیماً یاد خاطراتی که سعی در خاموش کردنشان میکنند، نیفتند.
به گفتهٔ متخصصان، تمرین خرس سفید میتواند یک اثر واقعی بسازد__یک حافظهٔ ماندگار. اما اندرسون، که حالا در داشگاه کمبریج فعالیت میکند، میگوید «متخصصان بالینی بیش از حد کلیسازی کردهاند. شما میتوانید سرکوب بازیابی را انجام دهید و این با راهی بسیار متفاوت عمل میکند.»
در اواسط دههٔ ۲۰۰۰، اندرسون و تیمی از دانشگاه استنفورد، در کنار تیمهای دیگر، شروع به گرهگشایی از بنیان بیولوژیکی این نوع فراموشی کردند. آزمایشهای عکسبرداری نشان دادند که قشر پیشپیشانی مغز، که مدتها به عنوان موتور خودکنترلی رفتاری شناخته میشد، سیگنالهای بازدارنده به هیپوکامپ، یک مرکز حافظه، میفرستد.
در آزمایش خرص سفید، باید به فکر نکردن دربارهٔ خرس سفید فکر کنید. این باعث میشود فکر نکردن به خرس سفید غیرممکن شود.
اما یک دهه دیگر طول کشید تا پژوهشگران دریابند که اثر روی هیپوکامپ شاید فقط برای مدت کوتاهی ماندگار باشد__حداقل ده ثانیه، اما احتمالا بیشتر، چیزی را که اندرسون «سایهٔ فراموشی مینامد» پهن میکند که باعث یک حالت افت عملکردی موقتی در هیپوکامپ میشود. به گفتهٔ اندرسون این حالت افت نتیجهٔ سرکوب است و به فراموشی منجر میشود. در سالهای گذشته، پژوهشگران سرنخهای جدیدی دربارهٔ مکانیسم مغزی یافتهاند که افراد را قادر به سرکوب افمکارشان میکند.
در یک مطالعهٔ تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی (fMRI) در سال ۲۰۲۲، تیم اندرسون دریافت که افراد از همان ساختارهای مغزی پیشپیشانی برای اجتناب از کنشها و افکار استفاده میکنند__اما برای وظایف کنشی، قشر موتور مغز خاموش میشود، نه هیپوکامپ.
پژوهشگران دریافتند که الگوهای فعالیت مغز در قشر پیشپیشانی چنان مشابه هستند که یک کامپیوتر، که آموزش دیده تا الگوهای مرتبط با سرکوب یک کنش را شناسایی کند، میتواند از آنها استفاده کند تا بفهمد یک فکر سرکوب شده یا نه.
در یک پژوهش دیگر که امسال منتشر شد، دانشمندان انستیتوی ماکس پلانک برای علوم شناخت انسانی و مغز در لایپزیگ آلمان، نشان دادند که این فرایند به طور فیزیکی به جای این که خاطرات را از دسترس دور کند، آنها را به طور فیزیکی مخدوش میکند.
دانشمندان به ۳۷ نفر آموزش دادند که سرنخهای خنثی را به تصاویر فجایع، تصادفها و صدمات، نسبت دهند و سپس از آنها خواستند تا سرکوب تصاویر را تمرین کنند. در طول تمرین سرکوب و بعداً در یک آزمایش حافظه، پژوهشگران فعالیت مغز شرکتکنندگان را با استفاده از fMRI ارزیابی کردند. سرکوب خاطرات این وقایع ناراحتکننده صحنهها را در ذهن افراد مبهمتر کرد.
علاوه بر این، یک تحلیل کامپیوتری نشان داد که الگوهای فعالیت مغزی که اصالتاً خاطرات آن صحنهها را نمایش میدادند در بسیاری از موارد غیرقابل تشخیص بودند. هرچه یادآوری یک صحنه برای فرد تارتر بود، بازنمایی آن یادآوری در مغز مخدوشتر میشد.
آزمایشهای تصویربرداری از مغز نشان دادهاند تلاش برای فراموش کردن خاطرات باعث میشود تا به مرور زمان الگوهای سیگنالی قشر پیشپیشانی که خاطرهای را بازیابی میکنند، از بین بروند.
یافتهها برخلاف این ایده بودند که خاطرات سرکوبشده در ناخودآگاه کمین میکنند.
رولان بنوا (Roland Benoit)، دانشمند اعصاب شناختی و یکی از پژوهشگران مطالعه، میگوید «اینطور نیست که خاطره آنجاست، اما به دلایلی فرد نمیتواند آنها را به زبان بیاورد. مغز دیگر نمیتواند الگوی فعالیت مورد نیاز برای یک یادآوری شفاف را فعال کند.»
همچنین، شواهد روزافزون نشان میدهند که سرکوب حافظه یک مهارت مهم برای کنار آمدن است. اولین شواهد در سال ۲۰۰۳ ارائه شدند، زمانی که پاولا هرتل (Paula Hertel)، روانشناس شناختی دانشگاه ترینیتی، به همراه دانشجوی خود ملیسا گرستل (Melissa Gerstle) نشان دادند که افراد دچار افسردگی با سرکوب حافظه مشکل دارند و هرچقدر این ناتوانی بیشتر بود، فرد بیشتر در معرض افکار ناخواسته قرار میگرفت.
هرتل نتیجه گرفت مشکلات کنترل حافظه احتمالا توضیح میدهند که چرا افراد غرق در افکار ناخواسته میشوند. و بازگرداندن این عادت میتواند کار دشواری باشد.
هرتل میگوید «اگر درحال تمرین فکر کردن به وقایعی در گذشته باشید که شما را اذیت یا دربارهٔ اتفاقات آینده نگران میکنند، پس تمرین مهارت را بینقص میکند. یکی از بهترین راهها برای این که بتوانید چیزی را به یاد آورید این است که یادآوری آن را تمرین کنید.»
در طول سالها، دانشمندان این پژوهش را تکرار کردهاند و آن را به بیماریهای روانیای بسط دادهاند که در آنها افکار تهاجمی فراوانند.
برای نمونه، در سال ۲۰۱۶، اندرسون و همکارانش توانایی مردم را برای سرکوب افکارشان به انعطافپذیری آنها پس از تماشای فیلمهای ناراحتکننده، که واکنشهای آسیبی تولید میکنند، پیوند داد. افرادی که میتوانستند فراموش کنند، خاطرات نهاجمی کمتری در روزهای آینده داشتند.
در سال ۲۰۲۰، یک فراتحلیل از ۲۵ مطالعه نشان داد که افراد با مشکلات سلامت روان میتوانند با موفقیت خاطرات ناخواسته را سرکوب کنند، درحالی که افراد دچار اضطراب، PTSD یا افسردگی نمیتوانند. توانایی فراموشی ارادی با سلامت روان بهتر همبستگی دارد. بنوا میگوید «مکانیسم سرکوب میتواند ما را در برابر توسعهٔ این اختلالات حفاظت کند.»
در سال ۲۰۲۰، پیر گانپان (Pierre Gagnepain)، دانشمند اعصاب شناختی در انستیتوی ملی پژوهشهای سلامت و پزشکی فرانسه، و همکارانش چیزی مشابه را در میان نجاتیافتگان آسیب مغزی گزارش کردند. پس از حملات تروریستی مرگبار ۲۰۱۵ درون و اطراف فرانسه، تیم گانپان ۱۰۲ نفر از شاهدان این حملات را به همراه ۷۳ نفر به عنوان کنترل در یک اسکنر مغز قرار دادند و آنها را به انجام سرکوب بازیابی مشغول کردند.
از میان شاهدان، ۵۵ نفر PTSD داشتند و بقیه نه. پژوهشگران دریافتند افرادی که از فشار عصبی رها بودند، در سرکوب خاطرات از افراد مبتلا به PTSD بهتر بودند. فعالیت مغز آنها__در قشر پیشپیشانی، هیپوکامپ و دیگر نواحی__نشان داد که شاهدان انعطافپذیر مکانیسمهای کنترل شناختی کارآمدتری داشتند.
گانپان میگوید «اختلال مکانیسمهایی که برای توقف خاطرات از آنها استفاده میکنید، میتوانند درواقع در توسعهٔ خاطرات آسیبزا نقش داشته باشند.»
سرکوب بازیابی تنها راه کمرنگ کردن خاطرات آسیبزا یا ناراحتکننده نیست. یک راه دیگر «تثبیت مجدد حافظه» است. در این تکنیک، فرد تحریک به یادآوری یک خاطره می شود که آن را «مجدداً فعال» و آسیبپذیر در برابر تغییر میکند. سپس فرد کاری انجام میدهد__برای مثال، مصرف یک دارو__تا با آن خاطره تداخل پیدا کند.
شاکتر میگوید پژوهشگران تلاش کردهاند تا به افراد پروپانول بدهند، که باور میرود، طبق مطالعات مواد مشابه روی جوندگان، تثبیت مجدد حافظه را سرکوب میکنند.
رفتار نیز میتواند با حافظه تداخل داشته باشد. در یک آزمایش در سال ۲۰۲۰، امیلی هلمز (Emily Holmes)، روانشناس دانشگاه اوپسالا در سوئد، و همکارانش تلاش کردند تا با واداشتن شرکتکنندگان به بازی تتریس، بلافاصله پس از یادآوری یک فیلم با صحنههای ناراحتکننده، جنبههای دیداری خاطرات فیلم را دستکاری کنند. پژوهشگران دریافتند که روش آنها تعداد خاطرات تهاجمی افراد را پس از این تجربه کاهش داد.
امروزه شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد افرادی که در فراموشی خاطرات خوب عمل مکنند، کمتر دچار اخلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) میشوند.
این که سرکوب حافظه به عنوان بخشی از درمان دقیقا چگونه استفاده شود، همچنان مشخص نیست. اندرسون میگوید یک راه این است که آموزش داده شود آن را تمرین کنند. در آزمایشها، عملکرد شرکتکنندگان در وظیفهٔ فکر کن/فکر نکن با تکرار آزمایش به طور پیوسته بهتر میشود. برای مثال، افراد میتوانند هنگام نگاه کردن به یادآورهای خاطرات ناراحتکننده یا ترسهای خود، تلاش به مسدود کردن افکار خود کنند.
این که تکنیک فکر نکردن برای افرادی که نقص جدی در کنترل حافظه دارند مفید است یا نه، مشخص نیست. برخی از پژوهشهای هرتل نشان میدهند که آمادهسازی برای افراد افسرده لازم است؛ برای مثال، فراهم کردن موضوعات جدید برای فکر کردن و نسبت دادن آنها به یک یادآور، به جای افکار مشکلساز.
یک ضمیمهٔ مفید دیگر میتواند خواب باشد. اسکات کایرنی (Scott Cairney)، دانشمند اعصاب شناختی در دانشگاه یورک انگلستان، دریافته است که کمبود خواب به طور قابلتوجهی توانایی افراد را برای سرکوب خاطرات ناخواسته ضعیف میسازد.
تیم کایرنی در یک مطالعه در سال ۲۰۲۱ نشان دادند که وقتی افراد کمبود خواب دارند، خاطرات تهاجمی بسیار بیشتری نسبت به افراد با خواب کافی تجربه میکنند.
کایرنی میگوید «در کمبود خواب مزمن، شما خاطرات تهاجمی بیشتری خواهید داشت و این احتمال احتمال توسعهٔ مشکلات سلامت روان را افزایش میدهد.» به علاوه، خاطرات تهاجمی بیشتر میتوانند روی توانایی خوابیدن نیز تاثیرگذار باشند، «پس این به یک جرخهٔ معیوب تبدیل میشود.»
در درمان شناختی-رفتاری کلاسیک، افراد تشویق میشوند که تفاسیری متفاوت برای تجربیات دشوار خود ایجاد کنند. با این حال، پژوهشها روی سرکوب بازیابی نشان میدهند که این تحلیل مجدد اغلب نالازم است. اندرسون میگوید «شما میتوانید تناوب فکرهای خود را بهسادگی با فکر نکردن به آنها کمتر کنید. و آنها معمولا برنمیگردند.»