اقتصاد دستوری و بانکداری ناکارآمد
در اقتصاد نیاز هست ناظری وجود داشته باشد که دستوراتی در جهت کارآمدی بازار اعمال کند ولی نباید برای مثال وقتی قیمت و مقدار برای یک تولیدکننده تعیین کنیم. در این صورت اقتصاد دستوری میشود و مقام ناظر در اقتصاد دخالت کرده است. ولی نیاز هست یک مقامی باشد که از ایجاد قدرت انحصاری تولید کننده جلوگیری کند.
در بانکداری نرخ بهره همان قیمت p در اقتصاد تفسیر میشود و معادل آن است . این نرخ باعث تعادل میشود. نظام بانکداری نیاز به نظارت دارد اما نباید نرخهایش توسط مقام ناظر تعیین شود. نرخ بهره نرخ بسیار مهمی است و باعث میشود بخشهای مختلف اقتصاد را به تعادل برساند. و هر گونه کنترل این نرخ باعث عدم تعادل میشود.
بانک یک بنگاه است. که در جهت سپردهگیری و تسهیلات دهی بدنبال حداکثر کردن سود است.
مقدار Q در نظام بانکداری، مقدار تسهیلاتی هست که افراد در اختیار بانک قرار میدهند(سپرده) و یا بانک در اختیار افراد قرار میدهند. اگر قوانینی این مقادیر را تعیین کند این یک دستور است. مانند تسهیلات تکلیفی
نظام بانکداری یک نظام شکننده است و میتوانید یک اقتصاد را فلج کند از این رو در همه کشورها بیشترین نظارت در این بخش صورت میگیرد و این نظارتها معطوف به برقراری پایداری و ثبات در نظام مالی هستند. مثلا قوانین پولشویی، برای بانک دست و پاگیر است ولی باید باشد.
آن چیزی که در اقتصاد دستوری مورد نقد است دستور در مورد تعیین نرخ و مقدار است.
در بانکداری ترکیه برای کالاهای مختلف مثل خودرو، مسکن و .. نرخ های متفاوتی وجود دارد و این نرخ ها توسط خود بانک تعیین میشود حتی برای یک کالا مثل مسکن، وام برای خرید خانه اول با خانه دوم نرخ متفاوتی دارد.
نرخ باید عمل کند و بازارهای مالی را تنظیم کند. در نظام بانکداری ایران، با کنترل و تعیین نرخ بهره مانع از عملکرد درست سیستم میشویم. نرخ در جلسه ای تعیین میشود که ممکن است ذینفعان وجود داشته باشند.
برای بانکها نرخ بهره مهم نیست چیزی که مهم است تفاوت نرخ تسهیلاتدهی و سپردهگیری است و بانکها به هیچ عنوان علاقه ندارند نرخ بالا باشد زیرا نرخ بالا، ریسک را افزایش میدهد.
بانکها صندوق سرمایه گذاری دارند تا از محدودیت نرخ بهره فرار کنند زیرا نرخ دستوری است و منعکس کننده واقعیت بازار نیست و بانک نمیتواند با این نرخ فعالیت کند.
بانک مرکزی امریکا (فدرال رزرو) بانک بانکهاست و وقتی نرخی تعیین میکند به این مفهوم است که رابطه سپردهپذیری و تسهیلاتدهی بین بانک مرکزی و بانکها از این به بعد با این نرخ است. برای بانکها تعیین تکلیف نمیکند بلکه رابطه خود و بانکها را تعیین میکند و انتظار دارد با تعیین این رابطه، رابطه بانکها با مردم نیز تنظیم شود. اشتباهی که در جامعه ما وجود دارد این است که فکر میکنند تعیین نرخ بهره توسط فدرال رزرو نوعی اقتصاد دستوری است در صورتی که اینگونه نیست و فدرال رزرو به هیچ وجه نرخ بین بانک و مردم را تعیین نمیکند و برخلاف چیزی است که در ایران مقام ناظر دقیقا نرخ بهره بین بانک و مردم را تعیین میکند.
نرخ بهرهای که مردم در سیستم بانکداری آمریکا با آن مواجهه هستند با نرخی که توسط فدرال رزرو تعیین میشود متفاوت است بانکها که به مردم تسهیلات میدهند با ریسک مواجهه هستند و باید آن را در نظر بگیرید اما تسهیلاتدهی فدرال رزرو به بانکها بدون ریسک است.
مردم ما، بانک را بعنوان یک بنگاه در نظر نمیگرند در عین حال سهام آن را میخرند و انتظار سود دارند و این یک تناقض است.
ارسال نظر