حسن یزدانی را به سرنوشت تختی دچار نکنیم!!
اقتصاد 100 - این اتفاق تلخ اما امکان پذیر است.
به گزارش گروه اقتصاد ورزش، نسل ما از غلامرضا تختی بیشترین چیزی که میداند مدالهایش و غروب این قهرمان بزرگ است غروبی که تا ۵۰ سال برای خیلیها معما بوده ولی شاید با طلوع تختی قرن بیست و یکم حدس زوایای پنهان زندگی غلامرضا تختی فقید کمی برای امروزی ها که حسن یزدانی را دیدند آسان تر شده است،پهلوانی که کمتر بتوان تفاوتی فاحش در ابعاد زندگی حرفه ای و یا شخصی این دو اسطوره پیدا کرد در این مقاله قرار بر کارشناسی و تجزیه و تحلیل نتایج کشتی نیست امروز میخواهیم در مورد یکی از مهمترین ارکان ورزش یعنی تماشاچیان و طرفداران و جامعه صحبت کنیم شاید مهمترین عامل زنده بودن کشتی در ایران مخصوصاً مازندران گرم بودن نفس کشتی از نفس گرم کشتی دوستان باشد.
پهلوان هایی که امروز ما با سینه ای ستبر شانه های سنگی در میادین میبینیم همان پهلوانک هایس هستن که وقتی برای اولین بار میدان و هیجان کشتی را دیدن آنچنان شیدا شدند که در همان نگاه اول مجنون این لیلی جذاب شدند.
در کودکی شان کشتی گیرانی دیدند که با بازوان در هم تنیده با گوش های شکسته و ابروهای پاره ولی در اوج ادب و مهربانی مورد احترام خلق بودند همان لحظه سودای کشتی در سر گرفتد هر شکستگی همراه خود غم و غصه دارد ولی با شکستن گوش شان تازه خیالشان راحت از عقد دایم این قرارداد رسمی مادام العمر شد.
گوش شکسته همان پلاک شناسایی شأن در کوچه و بازار میشود جبینشان پر از چین و پارگی هر چه زخم خورده تر و قوی تر میشوند افتاده و مودب تر و عزیزتر و این عزتمندتر شدن و با کسب این جایگاه کشنده تازه قمار این مسیر پر پیچ و خم شروع میشود.
در واقع عشق و علاقه و احترام جامعه بزرگترین جذابیت برای کشتی گیران می باشد جوایز نقدی و تشویق و احترام در زمان شکست به مراتب مهم تر و مفیدتر از زمان پیروزی و ظفر است.
گوش شکسته بعد از باخت با سردی و فراموشی کم کم دلشکسته میشود بی احترامی و فراموشی زحماتش و از همه مهمتر قضاوت شلیک نهایی بر پیکره روح و روان قهرمان میباشد در واقع یکی ارکانی که در ورزش ما مخصوصا کشتی احتیاج به حرفه ای شدن دارد طرفداران و تماشاچیان و در مقیاس بزرگتر کل جامعه هست.
به صورت خاص میتوان حسن یزدانی را مثال زد با خواندن بعضی از کامنتها در پستهای آخر صفحه حسن یزدانی دچار سردرد و سردرگمی میشوید که واقعاً اینها ایرانی هستند بعد از خواندن کامنتها و دیدن بازخورد خیلیها ناخودآگاه یاد آقا تختی بزرگ می افتید که جامعه چطوری آن مرد بزرگ را به سمت غروب زندگی سوق داد فرقی نمیکند که خودکشی بود یا دق کردن مهم نوع برخورد و دیدگاه جامعه به قهرمان در زمان شکست و در روزهای دور از دوران طلایی بود.
به جرات میتوان حسن یزدانی را یکی از حرفه ای ترین ورزشکاران حال حاضر ایران و جهان دانست با بالاترین راندمان و کمترین حاشیه و خواسته ولی متاسفانه جماعت زنده کش دنبال حاشیه و نیمه خالی لیوان میگردند که چرا پهلوان در چند مسابقه نتیجه را واگذار می کند یا در زندگی خصوصی اش فلان اتفاق می افتد!!!
حسن یزدانی یا هر ورزشکارعزیزی مثل من و شما انسان و از گوشت و پوست و دارای خانواده و تمایلات و احتیاجات خود می باشد، زیر ذرهبین قرار دادن و قاضی شارع بودن بدترین و کشندهترین کار ممکن در این مرحله از زندگی پهلوان حسن میباشد شاید حسن بیشترین چیزی که احتیاج دارد آرامش و آسایش و خلوت و استراحت باشد احترام از دور و دورش را خالی کردن باشد چیزی که اگر شاید نصیب عباس حاج کناری و مهدی حاجی زاده می شد و کمتر در مرکز توجه و زیر ذره بین بودن جای یک طلا الان به اندازه یک دکان طلا فروشی مدال طلا داشتن یا بدتر از این برخورد هموطن نماهایی که از آن سمت بوم افتادند و از هر تریبون و فضای مجازی به حسن حمله میکنن حسن یزدانی نه نیروی امنیتی هست نه اپوزیسیون، نه اصلاح طلب است نه اصواگرا ، نه وزیر جنگ است نه وکیل مردم او امروز فقط و فقط کشتی گیر است مثل خیلی از ورزشکاران رشته های دیگر فقط وظیفه بر تمرین و تمرکز دارد و تاریخسازی بزرگترین انتظاریست که میشود از یه ورزشکار داشت و این تحفه ایست برای آیندگان،امروزکسی نمیداند در روزگارانی که آقا تختی یکه تازی میدان ومعرفت میکرد چه کسی وکیل بود چه کسی وزیر فقط میگویند آقای غلامرضا تختی با ۸ مدال جهان والمپیک یا وقتی تیم ملی فوتبال در جامجهانی قطر با شش گل متحمل شکست شد صحبتی از آن روزهای تلخ و فشار به روی بچه ها نیست فقط این شکست تلخ ثبت در تاریخ شد.
وکلام آخر قبل از اینکه خیلی دیر شود حرفه ای نگاه کنیم بین باخت وکم فروشی تفاوت قائل شویم تختی را بی مهری و ناسپاسی کشت روحش شاد و یادش گرامی
انتهای پیام/
ارسال نظر