درخواست مسئولان برای ساخت فیلمهای امیدبخش مشکل سینما را حل نمیکند
سینمای دستوری در خط پایان
سینمای ایران اگر با واقعیت زیست، خواست و زندگی مردم همراه شود و قصههای جاری در جامعه بدون حک و سانسور روی پرده سینما بیاید میتوان به آینده سینما خوشبین بود.
دو روز مانده تا پایان مهلت فراخوان جشنواره فجر، مجتبی امینی دبیر چهلمین دوره این رویداد در مصاحبهای عنوان کرده که هنرمندان با نگاه پدرانه و نه احساسی مشکلات کشور را حل کنند.
او هنرمندان را به کاشتن بذر امید و فاصله گرفتن از ایجاد ناامیدی فراخوانده است.
دیدگاه امینی به عنوان نمایندهای از حاکمیت نشان میدهد خواست و نگرش مسئولان و سیاستگذاران ایران به سینما در ایران در طول این چهل و سه سال چگونه بوده است.
در ایران و پس از انقلاب با توجه به موج فراگیر میان مردم بسیاری از فیلمها با موضوع انقلاب ساخته شد. فیلمهایی که در آن حتما در یک سو سردمداران خلافکار و بیبند و بار قرار داشتند و در سوی دیگر مبارزان انقلابی. بعد از این کلیشه همزمان با وقوع جنگ، ساخت فیلمهای متعدد درباره این واقعه نیز آغاز شد که باز سویه مشخصی داشت.
از همین منظر سینما از ابتدا در انتشار نگرش انقلاب شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. اگر در این میان فیلمهایی با موضوعات دیگر ساخته شد به نگرش و سابقه کارگردانهای آن وابسته بود که البته تعداد آنها محدود بود.
نگاه مسئولان جمهوری اسلامی به سینما نگاهی سراسر محتوایی است. نگاهی فاقد درک فرم و زیباییشناسی.
در این باور محتوازده هنرمند نیز کسی است که میخواهد با ساخت اثرش الگوی اخلاقی ایجاد کند و به دیگران معرفی کند.
این پیشفرض نتیجهگیری اخلاقی که به عنوان یک سندروم به حیطه مخاطبین نیز راه یافته هنرمند را به صاحب یک اندیشه یا مدل اخلاقی تبدیل میکند که باید از قالب تریبون سینما به مخاطبین القا و یا منتقل شود.
در این نگرش کارکردهای درام، زیباییشناسی بصری، و منطق دراماتیک چندان اهمیتی ندارد.
مهم آن است که شعاری یا نتیجه اخلاقی در کار باشد تا بتوانیم اسم این پدیده را فیلم بگذاریم.
حتی اگر این اثر رابطه چندانی با واقعیت و زیست معمول ما نداشته باشد.
این که هنوز از هنرمندان درخواست میشود که به آثاری بپردازند که بذر امید در دل مردم بکارد بیانگر همان وجه دستوری اخلاقمداری است که اتفاقاً برعکس آن چیزی عمل کرده که خواست مسئولان بوده است.
سینمایی که دائم دنبال دادن پند اخلاقی است ، سینمای مردمی نخواهد بود چرا که نمیخواهد نتیجهگیری را به مخاطب واگذار و در دل یک روند دراماتیک منطقی مسئلهای را مطرح کند. چنین سینمایی که بیشتر مسئلهاش پروپاگاندا است تا هنر به لحاظ مفهوم و محتوا عمر خودش را کرده و پذیرفته نیست.
تاکید بر ساخت چنین آثاری در این موقعیت و تشویق فیلمسازان به ساخت فیلمهایی با سویههای مشخص نه تنها دیگر راهگشا نیست بلکه موجبات نوعی دلسردی را به وجود میآورد.
سینمای ایران اگر با واقعیت زیست، خواست و زندگی مردم همراه شود و قصههای جاری در جامعه بدون حک و سانسور روی پرده سینما بیاید میتوان به آینده سینما خوشبین بود.