شوک افغانستانی‌ها به بازار کار ایران

اقتصاد 100- بازار شب عید تهران در سکوتی بی‌رمق فرو رفته و گرانی‌ها همراه با حضور گسترده‌ کارگران افغانستانی، ضربه‌ای سنگین به بازار کار ایران وارد کرده است؛ موضوعی که موجب گلایه و نگرانی بسیاری از شهروندان و کسبه شده است."

شوک افغانستانی‌ها به بازار کار ایران

در روزهایی که بازارهای تهران معمولاً پر از شور و هیاهوی خرید شب عید است، تصمیم گرفتم برای خانواده‌ام عیدی بخرم. کوچه برلن را به‌عنوان مقصد انتخاب کردم؛ جایی که هم قیمت‌ها مناسب‌تر و هم برای هر سلیقه‌ای لباس پیدا می‌شد. اما هنگامی‌که سوار تاکسی شدم و مسیر جمهوری تا سعدی را طی کردم، صحبت‌های راننده نگاهم را به بازار تغییر داد.

راننده‌ای که مردی میانسال با چهره‌ای خسته و نگاهی پر از گلایه بود، انگار منتظر فرصتی برای درد دل بود. همین‌که وارد تاکسی شدم، بی‌مقدمه گفت: «دارید می‌روید سپهسالار کفش بگیرید؟ اگه کفش دارید، دیگه نگیرید! همه‌چی گرون شده».

او ادامه داد: «الان کارفرما پول کارگر نداره، چک‌ها پاس نمی‌شن. خیابونا رو نگاه کن، خلوت شده...» راننده با جملات پراکنده از وضعیت اقتصادی نارضایتی می‌گفت. صحبت‌هایش حس یک اضطرار داشت که تا قبل از رسیدن به مقصد، تمامی دردهایش را بگوید. همین شد که تصمیم گرفتم گزارشی از بازار شب عید تهیه کنم.

بازار؛ خلوت و بی‌رمق

اولین چیزی که توجهم را جلب کرد، آرامش و سکوت بازار بود. سال‌های قبل این خیابان‌ها پر از شور و نشاط مردم بود اما اکنون خبری از آن شور و شوق همیشگی نبود.

مغازه‌ کیف و کفش چرمی نظرم را جلب کرد. با بوی چرمی که هنوز در فضا بود اما مشتری‌ای در مغازه نبود. مردی که پشت دخل ایستاده بود، با خوشرویی شروع به صحبت کرد. وقتی سن او را پرسیدم، گفت ۶۱ سال دارد و چندین دهه است که در این حرفه مشغول است. او با لبخندی که در پس آن دردنهفتگی بود، گفت: «مهم‌ترین اصل اینه که ما ایرانی هستیم اما بازار امسال نه فقط از پارسال بدتره، بلکه کم پیش اومده که همچین وضعیتی دیده باشم».

مغازه‌های لباس؛ قیمت بالا، کیفیت پایین

بعد از خداحافظی با مرد کیف‌فروش، به یک مغازه‌ی مانتو و شومیز رسیدم. چهار مرد مغازه را اداره می‌کردند. قیمت‌ها را که پرسیدم، ارقام عجیب و غریبی شنیدم اما آنچه بیشتر تعجبم را برانگیخت، کیفیت پایین اجناس بود. یکی از فروشنده‌ها گفت: «انتظار داشتیم حداقل شب عید، اوضاع بهتر بشه اما...» حرف‌هایش حس ناامیدی و نارضایتی داشت.

کارگران افغان در بازار شب عید

چیزی که بیشتر توجهم را جلب کرد، حضور گسترده‌ کارگران افغان در مغازه‌ها بود. این موضوع به من این امکان را داد که با یکی از فروشندگان درباره این موضوع صحبت کنم. او بی‌پرده گفت: «چون توقع‌شان کمتره، دستمزد پایین‌تری می‌گیرن، سخت‌کوش‌ترند، اعتراضی هم نمی‌کنن.»

در یک مغازه‌ فست‌فود هم وقتی از صاحب مغازه درباره حضور کارگران افغان پرسیدم، پاسخ مشابهی شنیدم: «اینا راضی‌ترن. دنبال بیمه نیستن، اضافه‌کار رو بدون حرف زدن انجام میدن، دیرکرد حقوق رو تحمل می‌کنن. برای ما به‌صرفه‌تره.»

پایان یک روز، آغاز یک دغدغه

در نهایت، بعد از ساعت‌ها گشت‌وگذار در بازار، به یک فست‌فود رفتم و برخلاف بقیه جاها، شلوغی بیشتری دیدم. زنی با دو کودک تنها یک پیتزا متوسط گرفته بود. هنگامی‌که از صندوقدار درباره بازار پرسیدم، او گفت: «پنج‌شنبه‌ آخر ساله اما بازار مثل هر سال نیست».

مشاهدات من نشان‌دهنده این بود که قدرت خرید مردم کم شده است، اما با این‌حال، مردم هنوز امید دارند. امید به روزهایی بهتر در آینده، چیزی است که همچنان برای مردم باقی مانده است.

وبگردی
    ارسال نظر