پایان تلخ رابطه سیاه زن متاهل با برادرشوهرش ! / سهیل شوهر معنویم بود !
رابطه پنهانی زن جوان با برادرشوهرش کار دستش داد.
فکر نمیکردم تا این حد با برادر شوهرم صمیمی شوم. برادر شوهرم حرکاتی نشان داد که من فهمیدم او عاشق من است و حتی بعد از مدتی با او رابطه جنسی داشتم. اما بعد از مدتی کار به جاهای باریک کشید…
غیاب فرشید بخاطر مشغله های کاری موجب شد تا رفته رفته برادرش جای او را بگیرد و نقش شوهر را برای همسرش ایفا کند.
در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور و چند سالی در پشت کنکور ماندن، سرانجام با فرشید که او نیز مانند خودم از جامعه ای نه چندان مرفه بود، برخلاف میل باطنیم به دلیل اصرارهای مکرر پدرم و مادرم مبنی بر همان طرز فکر همیشگی که دختر باید زود ازدواج کند وگرنه باید ترشیش را گرفت، ازدواج کرده و وارد دنیای ناخواسته ای شدم که چندان میل وارد شدن به آن را نداشتم.
دیگر چاره ای نبود، بنابراین پس از این ازدواج ناخواسته، پیوسته سعی کردم به اشکال مختلف از قبیل این که دارای همسر خوبی هستم و تا اندازه ای نیز با این درآمد بگیر و نگیر ساخت و ساز ساختمانیش یا به قول خودش بساز و بفروش، به دهانش می رسد، به خودم دلگرمی داده و سعی می کردم مدار زندگیم را بر اساس امید به آینده به پیش ببرم.
اما چه سود که به هر دری که زدم راه به جایی نبردم وهرگامی که برای گرم شدن فضای مه آلود زندگیم طی می کردم، همواره آب در هاونگ کوبیدن و به تمامی بی فایده بود.
فرشید پیوسته از این شهر به آن شهر در حال سفر بود ودر هرجایی که می توانست زمین می خرید و با دیگر همکارانش شروع به ساختن آن می کرد.
گرچه مجبور بودم به دلیل موقعیت شغلی او گاهی مدت ها از او به دور باشم ولی چندان دوری او آسیبم نمی داد زیرا ما تنها از نظر جسمی با یکدیگر در ارتباط بودیم و از ابتدا روح از کالبد زندگی ما رخت بر بسته بود وبسان ساختمان هایی که همسرم می ساخت جنسش از سنگ و سیمان شده بود.
چند سالی گذشت تا در فراسوی گذشت زمان خدا فاطیما دخترم را به ما ارزانی داشت و من باز هم خود را برای اندک زمانی به خواب خرگوشی زده و به امور تربیتی فرزندم و نیازهای مختلف او سرگرم شده تا شاید روح گم گشته زندگی خود را بار دیگر دریافته و در بستر گرمابخش عاطفه های مهربانیش دلگرم بشوم.
روزها همچنان می گذشت و من هنوز در اندر خم کوچه های سرگردانی روز به روز از همسر و روند جاری زندگیم دورتر می شدم و فرشید نیز که شاید خود دریافته بود چندان علاقه ای به او ندارم چندان توجهی به من نداشت و به جای عشق ورزیدن به زندگی تنها سرگرم ساخت و ساز آسمان خراش های بی انتهای خود بود.
در غیاب و نبود فرشید، در بیشتر اوقات این سهیل برادر او که دانشجو و مجرد بود که گاهی به من و برادر زاده اش سری می زد و در برخی از موارد که دخترم بیتابی می کرد ما را با خود به سینما وسایر مراکز تفریحی و گردشی می برد و و همسرم نیز خود از این موضوع با خبر بود و چندان بدش هم نمی آمد که از انجام تکالیفش در قبال خانواده خود شانه خالی کرده و خود را به کوچه های ندیدن و نفهمیدن سراب گونه بزند.
روزها به سرعت در حال عبور از زندگی ناخوشایند من بودند که ناباورانه از نوع نگاه ها و رفتار سهیل دریافتم که او به من علاقمند است و پنداری که چندان بی رغبت نیست که در نبود برادرش، جای خالی او را برای من پر کرده و نقش همسر نداشته ام را برایم بازی کند.
او چندین بار حضوری وغیر حضوری سعی کرد به من بفهماند که باید با او رابطه داشته باشم و من که مدتی بود در شک و تردید رابطه ای پنهانی با او به سر می بردم، سرانجام دل به سرابی دیگر زدم و با او رابطه پنهانی و ویرانگر خود را آغاز کردم.
رفته رفته حس کردم که گویی این بار حسی دیگر به سراغم آمده و در وجودم طنین عشق و محبت به سهیل را طنین انداز کرده است.
دیگر ارتباطم با سهیل بسیار صمیمی و گرم شده بود تا جایی که از هر فرصتی و نبود همسرم سعی می کردیم بیشترین استفاده را کرده و روزها را در کنار یکدیگر بگذرانیم و فکر می کردم چون اغلب بستگان نیز به مانند دیگران فکر می کنند که او به دلیل نبود برادرش با ما در ارتباط است و سعی می کند جای خالی برادرش را در نبود او برای ما پر کند، کسی هرگز به رابطه نامشروع و پنهانی من و سهیل، هرگز پی نخواهد برد و من می توانم هر آنچه را که در مسیر زندگی با همسرم از دست داده بودند در روزهای با او بودن بار دیگر یافته و در آن سوی آسمان خوشبختی با رویاها و آرزوهای زیبایم.
در گذشت زمان چندان درنگی حاصل نمی شد و من خود را به عشق سهیل سرگرم و همسرم نیز که شاید از فضای مه آلود زندگیش خسته شده بود، دل به اعتیاد داده و به تدریج خود را غوطه ور در گرداب مصرف غول آسای مواد مخدر می دید.
دریغ و هزار افسوس که مصرف مواد چه بلای خانمان سوزی است باور پذیر نبود ولی فرشید چنان در سراب مصرف مواد مخدر گرفتار شده که کارش از ساخت وساز به مسافر کشی با ماشینی اوراقتر از خودش رسید و چوب حراج را به تمامی به داشته های زندگی خود زد.
من شاید از سخت تر شدن شرایط زندگیم از نظر مادی اندکی در مضیقه قرار گرفته بودم ولی چندان از اعتیاد همسرم ناراحت نبودم زیرا می دانستم هر اندازه که او در افیون مصرف مواد مخدر فرو رود، من خواهم توانست به آسانی و با فراغ بال بیشتری دلدادگی های خود را با سهیل تقسیم کنم.
گویی گذشت زمان دیگر وجود فرشید را که اکنون چندین بار سابقه زندان وانجام کارهای خلاف را نیز در کوله بار ننگین خود داشت، برایم غیر قابل تحمل کرده بود تا جایی که سعی کردم به هر ترفندی شده سهیل را طعمه خود قرار داده و برای از بین بردن فرشید و رهایی از دست او و رسیدن به سهیل، نقشه ای بکشم، نقشه ای که هرگز در بستر افکار هوس آلود، دیگر چندان به این نمی اندیشیدم که چه فرجامی را برای من و دخترم به ارمغان خواهد اورد.
آری، به سهیل پیشنهاد دادم که اگر علاقمند است که از این نقشه های عروسکی رها شده و برای همیشه در زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کنیم، بهتر است وجود برادرش را از صفحه روزگار پاک کند.
سهیل در ابتدا این پیشنهاد من برایش غیر قابل هضم بود و به هیچ عنوان حاضر نبود که تن به کشتن برادرش بدهد اما امان از هوای نفس امارّه که او را نیز به زانو درآورد، تا جایی که من توانستم سرانجام با ترفندهای مختلف، او را به کشتن برادرش راضی کنم.
شبی دخترم فاطیما را بر داشته و به خانه پدرم رفتم و با سهیل نیز از قبل هماهنگ کردم که در نبود من از فرصت نهایت استفاده را کرده و کار را تمام کند، سهیل بیچاره نیز که در برابر عشق هوس آلود من، مدت ها بود که سخت به زانو درآمده بود، آمپول هوا را در رگ های دور از احساس برادرش جاری کرده و پس از آن او را در باغی در اطراف حومه شهرشان دفن کرده بود.
دیری نگذشت که پس از آن که خبر فقدان فرشید در کوچه های شهر پیچید و همگان از فقدان او با خبر شدن، پلیس توانست با سرنخ هایی که از روابط نابه هنجار من وسهیل بدست آورد، هر دوی ما را دستگیر کرده وطبل هوس آلود رسوایی ما در سراسر گیتی طنین انداز و نفرین دوست و غریبه به سوی ما روانه شد.
اکنون دیر زمانیست که هر دوی ما در پشت میله های زندان روز گار تلخ و گناه آلود خود را سپری کرده و در حسرت های بی انتها تنها چشم به آینده مبهم خود دوخته و روزی هزاران بار در درون ناخودآگاه وجدان خود، به محاکمه افکار پلیدمان می اندیشیم که چرا در نامنتهای هوس های پی در پی، تمامی پل های آینده را خراب و دیگران را نیز به اجبار با این گناه نابخشودنی به بازی گرفتیم.
خیانت از نظر روانشناسی
مورد خیانت قرار گرفتن توسط فردی که خیلی دوستش دارید بسیار دردناک و عذاب آور است. تصور اینکه فردی که فکر می کردی تا همیشه در کنار شما عاشقانه زندگی خواهد کرد به شما خیانت می کند و به شما دروغ می گوید ملال آور است. این احساس خشم باعث احساس رنجش و ناامیدی شما...
مورد خیانت قرار گرفتن توسط فردی که خیلی دوستش دارید بسیار دردناک و عذاب آور است. تصور اینکه فردی که فکر می کردی تا همیشه در کنار شما عاشقانه زندگی خواهد کرد به شما خیانت می کند و به شما دروغ می گوید ملال آور است. این احساس خشم باعث احساس رنجش و ناامیدی شما به همسر خود و حتی تصمیم به طلاق می شود. اولین فکری که به ذهنتان خطور می کند این است چرا همسرم به من خیانت کرد. من کجای زندگی کوتاهی کردم که همسرم به من خیانت کرد؟
اگرچه خیانت به همسر هم در مردان و هم در زنان اتفاق می افتد، با این حال آمارها نشان می دهد مردان بیشتر از زنان به خیانت به همسر خود بعد از ازدواج اعتراف کرده اند. زنان مخلوقات بسیار حساسی هستند و بعد از مواجه با خیانت شوهر از لحاظ عاطفی و روحی بسیار آسیب می بینند. همچنین زنان بعد از خیانت شوهر دچار عذاب و شکنجه روحی می شوند و مدام از خود می پرسند چرا این اتفاق افتاد؟ چرا یک مرد متاهل به همسر خود خیانت می کند؟
روانشناسی خیانت (psychology of betrayal)
روانشناسی خیانت یکی از شاخه ها و زمینه هایی از علم روانشناسی است که عموم مردم با آن سر و کار دارند. روانشناسی خیانت به خیانت در ابعاد گسترده می پردازد و محققانی که در این زمینه فعالیت می کنند به موارد و مسائل مربوط به این مطلب به طور گسترده می پردازند. روانشناسی خیانت گاهی ریشه را در ضعف زوجین در ارتباط سازی مطرح می کند. گاهی فرهنگ و ضعف در این زمینه بعوان مشکل اصلی در روانشناسی خیانت مورد بررسی قرار می گیرد. روانشناسی خیانت موضوعات و موارد مرتبط با مسائل مالی و عواقب مشکلات مالی در به وجود آمدن خیانت نیز می پردازد. از دیگر مواردی که روانشناسی خیانت به آن می پردازد مهم بودن کیفیت رابطه جنسی در زندگی زناشویی است و این شاخه از روانشناسی کمک شایانی در بهبود این موضوع به افراد می کند که در ادامه به صورت کامل تر به این موارد می پردازیم.
روانشناسی خیانت زنان (psychology of betrayal of women)
روانشناسی خیانت زنان به مشکلات خیانت و موضوعات پیرامون آن در خصوص زنان می پردازد. روانشناسی خیانت زنان بیشتر مباحثی را مطرح می کند که روی صحبتشان با مردا است. برای مثال می توان به موضوع کمبود محبت و تاثیر آن در خیانت زنان اشاره کرد. روانشناسی خیانت زنان تاکید می کند که زنان در برابر عدم وجود رابطه حسی قوی در زندگی زناشویی ممکن است روی به خیانت بیاورند. بنابراین نکاتی را به مردان گوش زد می کند تا توجهشان به این مسئله ازبین نرود. همچنین روانشناسی خیانت زنان می تواند برنامه های مدونی را برای مردان ارائه کند. مردان درصورت رعایت نکاتی که در این برنامه ها آورده شده است می توانند به راحتی رابطه زناشویی خود را مدیریت کنند و همسرشان را از انواع آسیب های خیانت محافظت کنند.
روانشناسی خیانت مردان (psychology of betrayal of men)
روانشناسی خیانت مردان نیز به اتفاقات زمینه ساز خیانت برای مردان اشاره می کند و آن ها را توصیف می کند. بررسی شرایط روحی و روانی مردان بسیار متفاوت تر از زنان است. ممکن است انجام عملی یا برعکس انجام ندادن آن برای زنان اصلا مهم نباشد اما برعکس زندگی روانی مردان را تحت تاثیر قرار دهد. روانشناسی خیانت مردان برنامه ها و نکاتی را بیان می کند که اگر زنان آن ها را یاد بگیرند و به کار ببندند می توانند از اتفاق تلخ و مضری مثل خیانت جلوگیری کنند. در صورت بروز این اتفاق نیز این شاخه از روانشناسی راه هایی برای اطمینان از وقوع آن و همچنین پیشنهاداتی برای اینکه چگونه با این موضوع مقابله کنیم به ما ارائه می کند. روانشناسی خیانت مردان همچنین از بروز بسیاری از سوءتفاهم ها جلوگیری می کند و باعث می شود که خیلی از زوجین با یک دیگر به چالش و کشمکش کشیده نشوند.
اهمیت روانشناسی خیانت
اهمیت روانشناسی خیانت به این دلیل که به موضوعاتی می پردازد که عموم مردم با آن در زندگی اجتماعی و شخصی سر و کار دارند می تواند بسیار زیاد باشد . اگر بخواهیم بیشتر به اهمیت روانشناسی خیانت پی ببریم بهتر است به برخی از کاربرد های آن توجه کنیم :
کمک به افراد برای این که بتوانند در مورد خیانت طرف مقابل بهتر قضاوت کنند .
کمک به اشخاص برای این که خود را در برابر هیجانات منفی حاصل از خیانت طرف مقابل کنترل کنند .
آموزش به منظور پیشگیری از وقوع خیانت بین زن و شوهر .
کمک به مراجعان برای گرفتن بهترین تصمیم در زمان پس از اثبات خیانت انجام شده توسط زن یا شوهرش. گاهی اوقات افراد به این دلیل که بسیار آشفته هستند و نمی توانند خودشان را کنترل کنند تصمیمات عجولانه ای می گیرند که بعد از آن پشیمان می شوند. مثلا اقدام به جدایی می کنند .
نظریات روانشناسی خیانت (psychological theories of betrayal)
نظریات روانشناسی خیانت بر پایه تحقیق در ابعاد مختلف این شاخه از روانشناسی طرح ریزی شده است. نظریات روانشناسی خیانت به بررسی راه های علمی و کاربردی برای جلوگیری از بروز خیانت بین زوجین می پردازد و نکات آموزشی بسیاری برای گرم نگه داشتن زندگی و داشتن عشق بیشتر در در رابطه زناشویی را آموزش می دهد. راه های تشخیص خیانت موضوع دیگری است که در این حیطه بررسی می شود. مردان و زنان هرکدام نسبت به ویژگی های جنسیتی خود در زمان خیانت نشانه هایی را از خود بروز می دهند که می توان با درک آن ها به صورت هوشیار تر با این مسئله برخورد کرد. بنابراین آشنایی هرچند اندک با این نظریات نمی تواند تاثیر مثبت زیادی در روند زندگی زناشویی ما داشته باشد.
تعریف از خیانت (definition of betrayal)
خیانت زن به شوهر در نگاه اول شاید فقط خیانت جنسی برداشت شود. یعنی زن در خفا با مرد دیگری معاشقعه دارد یا رابطه جنسی کامل را با او برقرار می کند. اما این تفکر اشتباه است. خیانت زن شوهردار می تواند به گونه های دیگر هم صورت بگیرد.
خیانت شکستن قول و پیمان وفاداری به شریک خود در ازدواج یا روابط عاطفی جدی است. هرچند تصور شکستن پیمان در زمان عهد بستن دور از انتظار است اما متاسفانه خیانت به واقعه ای رایج تبدیل شده است. بهتر است اگر خیانت واضحی را تجربه کردید در زمان کوتاهی به یک دکتر روانشناس در تهران یا شهر محل زندگی خود مراجعه کنید.
فرد خیانت دیده اغلب احساس شک، سردرگمی، تنهایی و بی اعتمادی فراگیر را تجربه می کند. تجربه این احساسات به قدری می تواند ناخوشایند باشد که فرد نسبت به گذشته، آینده و حتی هویت خود دچار ابهام و پرسشگری شود. بحران هیجانی ناشی از بی وفایی به حدی می تواند آشفته ساز شود که روانشناسان برای توضیح آن از علائم بالینی زیر استفاده می کنند:
نشخوار فکری
گوش به زنگی یا حساسیت مفرط
بی حسی و کرخت شدگی
گسستگی
خشم غیرقابل فهم
وحشت زدگی ها غیرقابل کنترل
احساس ملالت و اندوه
چند نوع خیانت
در تعریف خیانت از دید مشاوره خیانت می توانیم به این نکته اشاره کنیم که : خیانت یعنی رابطه پنهانی و فراتر از حد معمول یک فرد متاهل با کسی که همسر قانونی او نیست. برای مثال زن خیانتکار با مردی به جز شوهر خودش
رابطه جنسی برقرار می کند. یا آنکه خیانت به شوهر به این صورت انجام می شود که زن مال و پول شوهر خود را بدون اطلاع آن و در خفا برای رابطه فرازناشویی خود و برای یک مرد دیگر خرج می کند که بعنوان خیانت مالی شناخته می شود. از نشانه های خیانت زنان می توان به این نکته اشاره کرد که زنان خیانت کار دیگر ابراز احساساتی به شوهر خود نمی کنند و کم کم دچار طلاق عاطفی می شوند. این نوع رفتار نیز خیانت به عواطف شوهر محسوب می شود و اصطلاحا به آن خیانت عاطفی گفته می شود.
آثار خیانت
خیانت به واسطه آسیبی که به تمامی جنبه های زندگی یک زوج وارد می کند، یک عامل استرس زای حاد تعریف شده است. خیانت در اکثر فرهنگ ها یکی از مهمترین دلائل تعارض های زناشویی به حساب می آید. بحران درون روانی و آشفتگی هیجانی ناشی از خیانت، در اغلب اوقات فرد خیانت دیده را به سمت طلاق هدایت می کند. رابطه جنسی، رابطه عاطفی (در دنیای واقعی یا مجازی) یا ترکیبی از این دو با فردی در خارج از رابطه زناشویی خیانت به حساب می آید.
با توجه به تمامی آثار خیانت بهتر است که با بررسی، تحلیل و تبئین خیانت به افزایش آگاهی و دانش نسبت به آن پرداخت. کشف خیانت و تجربه بحران پی آیند می تواند مشکلات روانشناختی جدی ایجاد کند که رسیدگی به موقع به آنها احتمال مزمن شدن آنها را کاهش می دهد.
زوج های که به حل خیانت شکل گرفته و درمان مشکلات زیربنایی وهمچنین مشاوره ازدواج تهران یا سایر شهرها می پردارند، نسبت به آنهایی که به طلاق تن می دهند خوشحالی و رابطه عمیق تری می توانند با یکدیگر داشته باشند.
دلائل خیانت
انگیزه و دلائل خیانت می تواند بسیار متفاوت باشد. سئوالی که بهتر است از خود پرسیده شود این است که “چرا با وجود پیامدهای هیجانی، روانشناختی، خانوادگی و اجتماعی متعاقب، یک فرد به خیانت مبادرت می ورزد؟ در برخی جوامع میزان شیوع خیانت ۲۰% نیز گزارش شده است. در ادامه برخی از دلائل خیانت مرور می شوند:
فقدان رضایت عاطفی
نبود احترام متقابل
فقدان تعامل کلامی
انتقام گیری به دلیل خیانت ادراک شده یا تجربه شده در گذشته
عزت نفس و اعتماد به نفس پائین
سبک های دلبستگی نا ایمن
تروما در کودکی
الگوبرداری از خیانت مراقبین در کودکی
مشکلات سلامت روان از قبیل اختلال دوقطبی
اختلالات شخصیت از قبیل شخصیت خودشیفته
اعتیادهای رفتاری از قبیل اعتیاد به سکس
خشونت خانگی
تجربه آزار هیجانی
عدم تعادل بین موفقیت و خوشحالی در ازدواج
احساس مورد غفلت واقع شدن
هیجان خواهی شدید
انتخاب اشتباه در ازدواج
آیا باید خیانت را بخشید
نهاد خانواده در کنار سایر نهاد های اجتماعی، بسیاری از نیاز های جسمی، روانی و اجتماعی انسان ها را برآورده می کند. با این حال، برای زندگی خانوادگی رویه تاریک نیز تعریف شده است. زندگی خانوادگی با خطراتی گره خورده است که استمرار حیات خانوادگی و سلامت خانواده را مختل می کند. یکی از این خطر ها خیانت در زندگی زناشویی است که مشکلات زیادی را در پی دارد. طبق دیدگاه سنتی، خیانت به معنای برقرار کردن رابطه جنسی با فردی بجز همسر است.
اما در دنیای امروز با توجه به تغییرات و دگرگونی هایی که در روابط اجتماعی و همچنین در عقاید و نگرش افراد مختلف جامعه وجود دارد، خیانت علاوه بر داشتن رابطه جنسی با غیر از همسر شامل داشتن سَر و سِر با فردی دیگر، شیفتگی و محبت نامتعارف نیز می شود.
رابطه عاطفی فراتر از دوستی عادی و اجتماعی و همچنین داشتن ارتباط های نامتعارف در فضای مجازی نیز خیانت به حساب می آید. در واقع، خیانت زمانی اتفاق می افتد که یکی از زوجین اعتقاد دارد او با وفاداری به همسرش زندگی می کند اما همسرش به طور پنهانی پیمان وفاداری را شکسته است. بنابراین به سادگی نمی توان به این سئوال “آیا باید خیانت را بخشید” پاسخ داد.
برای جبران خیانت چه باید کرد
در مورد جبران خیانت باید عنوان کرد که به طور قطعی خیانت به روابط زناشویی لطمه وارد می کند. زمانی که زوجین به طور ناگهانی متوجه می شوند که همسرشان خیانت کرده است ضربه روحی و احساسی بی نهایت شدید و آسیب زا به او وارد می شود و اگر دیگران نیز از این موضوع مطلع شوند، ضربه اجتماعی نیز اضافه می شود.
فردی که از همسر خود خیانت دیده است باور های قبلی اش را در مورد اعتماد، تعهد و صداقت از دست می دهد. مواجه شدن با خیانت با پیامدهای زیر می تواند همراه باشد:
شوک
سردرگمی
وسواس فکری
کاهش خود ارزشمندی
خشم
افسردگی
بحران زناشویی
تضعیف نقش های والدینی
مشکلات شغلی
ضرب و شتم
قتل همسر
اقدام به خودکشی
در نتیجه برای جبران خیات همیشه از یک دکتر روانشناس با تجربه در این زمینه کمک بگیرید.
خیانت به همسر به دلیل عدم رشد و بلوغ فکری
دکتر هیل، روانشناس می گوید : مرد ها به طور کلی، هزاران دلیل برای خیانت به همسر خود دارند. بر اساس تجربه مرکز مشاوره خودم، متوجه یک نوع از عدم بلوغ عاطفی و روحی در افرادی که به همسر خود خیانت کرده بودند شدم. نبود رشد فکری و عاطفی برای زمان گذاشتن، متعهد بودن به همسر، و انرژی گذاشتن برای کار کردن از طریق موضوعات اصلی در روابط زناشویی با همسر خود را اغلب در اولویت این مردان نبوده است. در عوض، چنین مرد هایی اغلب به فعالیت هایی که هم به خود و هم به همسر و خانواده خویش آسیب می رساند دست می زنند که خیانت یکی از چنین فعالیت هاست. پیامدهای سوزان و دردناکی که اغلب با عواقب بعدی خیانت به همسر همراه است تا بعد از فاش شدن حقیقت در نظر گرفته نمی شود. مردان خیانت کار معمولا یک تمایل آشکاری به بی ملاحظه و بی فکر نشان دادن خود دارند.
خیانت به همسر به خاطر احساس ناکافی بودن
دکتر دنیل، درمانگر اختلالات جنسی می گوید : چرا مردها به همسر خود خیانت می کنند؟ یک احساس گناه از ناکافی بودن در زندگی مهمترین دلیل برای احساس تمایل خیانت به همسر محسوب می شود. وقتی به یک مرد در زندگی مشترک مکررا این احساس حقارت و بی اهمیت بودن در نقش یک مرد القاء شود، آنها به دنبال زنی می گردند تا این احساس عزت نفس را به آنها برگرداند. در حقیقت مردها به دنبال پر کردن این خلاء عاطفی که همسر شان ایجاد کرده با فرد جدیدی روابط نامشروع برقرار می کنند. جستجوی حمایت عاطفی و مورد توجه قرار گرفتن توسط فردی غیر از همسر، دلیل روشنی ازخیانت به همسر می باشد.
خیانت به همسر به خاطر اختلالات جنسی
دکتر گرید، مشاور اختلالات جنسی می گوید: چه چیزی باید در مورد خیانت مرد به زن خود در نظر گرفته شود؟ هر نشانه ای از مشکلات برقراری رابطه جنسی و عشق بازی با همسر می تواند یک هشدار باشد. مرد ها به دلیل داشتن اختلال جنسی خیانت می کنند، حال این خیانت آنلاین باشد یا در فضای واقعی.مرد خیانت کار احتمالا نمی داند چگونه برقراری رابطه عشقانه و یا رابطه جنسی با همسر خود را درخواست کنند و یا حتی اگر درخواست کنند، نمی دانند طوری درخواست کنند تا ارتباط عاطفی با همسر خود برقرار کنند. بنابراین چنین مردهایی به دنبال یک رابطه نامشروع می گردند تا خواسته ومیل جنسی خود را بدانوسیله ارضاء کنند.
مرها خیانت به همسر را خود انتخاب می کنند
دکتر لاواند، مشاور خانواده می گوید : هیچ چیزی عاملی مرد را باعث به خیانت به زن خود نمی کند، مردهاخیانت به همسر را انتخاب می کنند. خیانت یک انتخاب است. او می تواند این کار را با اختیار خود انتخاب کند یا انتخاب نکند. خیانت مظهری از مشکلات زناشویی حل نشده و یا نشانه خلاء برآورده نشده می باشد. خیانت در حقیقت حاکی از ناتوانی مرد در تعهد کامل به همسر، خانواده و ازدواج خود می باشد.
خیانت به همسر به خاطر خودخواهی مرد
دکتر سن، روانشناس می گوید : در ظاهر، دلایل مختلفی برای خیانت شوهر به همسر خود وجود دارد. مانند تنوع طلبی و هوس رانی مرد، عقده حقارت در جلب توجه زنان، احساس ضعف، عدم احساس خوشبختی در زندگی و غیره. در واقعع ریشه تمام دلایل بالا را می توان در خودخواهی و خودپسندیمرد خیانت کار یافت. خودخواهی که یک مرد را از تعهد به زن و زندگی زناشویی خود و فداکاری برای خانواده باز می دارد.
خیانت به همسر به دلیل عدم قدردانی
دکتر تابی، مددکار اجتماعی بالینی: در حالی که دلایل متعددی برای خیانت به همسر وجود دارد اما یکی از علل اصلی خیانت شوهر به زن خود عدم قدردانی و تشکر از مرد از طرف زن است. خیلی از مرد ها باور دارند که برای زن و زندگی خود بسیار تلاش می کنند و احساسات خود را در درون نگه می دارند. اما وقتی چنین زحماتی توسط همسر ایشان نادیده گرفته می شود و از در واقع زن به شوهر خود بی توجهی می کند، مرد سعی می کند تا تعریف و تمجید و قدردانی را در جای دیگری جستجو کند و در نتیجه با شخص دیگری که قدر او را می داند ارتباط برقرار می کند.
خیانت به همسر به دنبال عشق و محبت
دکتر دانا، درمانگر اختلالات جنسی: در دنیای پر مشغله امروزی بسیاری از زوجین بعد از ازدواجفراموش می کنند تا به همسر خود محبت و توجه کنند. در ازدواجی که عشق فراموش شده و گفتگوی زن و شوهر معمولا بر پایه منافع و منطق شده تا عشق و عاطفه، در صورت عدم ارضاء نیازهای عاطفی و احساسات شان از طرف همسر، مرد به دنبال فردی می گردد تا به احساسات او پاسخ دهد و به آنها توجه بیشتری شود.
خیانت به همسر به خاطر تصور اشتباه از ازدواج
دکتر دیبای، مشاور ازدواج می گوید : اغلب مرد ها به زن خود خیانت می کنند زیرا آنها انتظارات و تصورات اشتباهی از ازدواج و زندگی مشترک دارند. این مردها گمان می کردند وقتی ازدواج کردند زندگی درست خواهد شد. آنها فکر می کردند همیشه در کنار هم بدون مشکلات زندگی به راحتی زندگی خواهند کرد و همیشه رابطه جنسی و رابطه زناشویی آنها فوق العاده خواهد بود.
با این حال، با شروع زندگی مشترک بعد از ازدواج، پذیرش مسئولیت های زندگی، تربیت فرزند و تحمل فشارهای مالی زندگی نیز آغاز می شود. در این موقع، مرد متوجه می شود به اندازه کافی وقت و انرژی برای خوش گذرانی با همسر خود را ندارد و گاهی همسر او به خاطر چنین فشارهایی وقت و انرژی کافی برای توجه به شوهر خود را ندارد. اینجاست که مرد به دنبال فرد دیگری برای ارضای میل جنسی و عاطفی خود می کند. او تصور می کند مشکل از زن اوست و ربطی به او و مشکلاتش ندارد. به همین دلیل به دنبال فرد دیگری برای خوش گذرانی و شاد بودن می گردد. البته که این تصور اشتباه سرانجام موجبات طلاق و جدایی چنین ازدواجی را به دنبال دارد.
خیانت به همسر به خاطر اعتیاد به سکس
دکتر ادی مشاور خانواده و ازدواج می گوید : دلایل زیادی برای خیانت مرد به زن وجود دارد. یک روندی که در طول ۲۰ سال سابقه در حوزه روانشناسی و مشاوره خانواده شاهدش بودم افزایش تعداد مرد هایی است که به سکس اعتیاد دارند. این افراد در واقع از سکس سوء استفاده می کنند تا بدینوسیله خود را از پریشانی احساس که اغلب به خاطر آسیب های روحی گذشته و بی توجهی هایی که به شده رها کند. آنها برای جلب اعتماد و احساس رضایت و لذت، تلاش می کنند. آنها اغلب احساس حقارت و ضعیف بودن می کنند و تقریبا اکثر آنها در برقراری ارتباط عاطفی با دیگران ناتوان هستند. مرد هایی که تحت مشاوره قرار می گیرند یاد می گیرند چرا از یک رابطه جنسی سوء استفاده می کنند و چرا به همسر خود خیانت می کنند. همچنین با تغییر نگرش خود نسبت به آسیب های روانی که در گذشته بر آنها وارد شده و آموزش راه های صحیح برقرای ارتباط عاطفی با همسر در یک رابطه سالم، احتمالخیانت به همسر در آنها به شدت کاهش می یابد.
خیانت به همسر به خاطر حس ماجراجویی
دکتر اواسادوسکی، مشاور خانواده می گوید : میل به ماجراجویی و هیجان و کنجکاوی یکی از دلایل خیانت شوهر به زن می باشد. در واقع این یک بازی و سرگرمی برای رهایی از زندگی روزمره، آخر هفته های کسل کننده و نبود انگیزه در زندگی می باشد. همچنین مردها برای رهایی از فشارهای زندگی، فرار از مسئولیت ها و وظایف محول شده به آنها اقدام به برقراری رابطه زناشویی نامشروع با جنس مخالف می کنند. این ارتباط می تواند به صورت دوستی آنلاین و یا حضوری باشد.
خیانت به همسر به بهانه های مختلف
دکتر دیوید، روانشناس میگوید : اول از همه باید بدانیم که تفاوت بین دلایل خیانت مرد به همسر خود وجود دارد:
تنوع طلبی، احساس خستگی از زندگی، حس کنجکاوی و ماجراجویی، نداشتن تعهد اخلاقی به ازدواج، کمبود محبت.
دلایلی که مردها برای خیانت به همسر خود بیان می کنند شامل این موارد است: میل جنسی همسر من پایین است و نمی تواند نیاز جنسی من را تامین کند، ازدواج ما در حال فروپاشی و شکست است، از همسر خود راضی نیست و خوشنود نیستم، همسرم عوض شده و رفتارش مثل گذشته خوب نیست، همسرم اضافه وزن دارد، همسرم خیلی غر می زند و مدام می خواهد من را تغییر دهد، دعوا با همسر، احساس رضایت از رابطه جنسی و عاطفی با شخص دیگر غیر از همسر.
نحوه کار مشاور
زمانی که افراد برای حل مشکل خود مشاوره خانواده و روانشناسی را انتخاب می کنند در مورد حل مسائله خود در روند مثبت قرار می گیرند. چه مشاوره در مورد خیانت زن باشد و چه مشاوره در مورد خیانت شوهر تفاوتی نمی کند، بنا به داستان منحصر به فردی که هر زوج برای خودش ممکن است داشته باشد روانشناس برنامه ها را مشخص می کند. برای مثال گاهی خیانت زنان متاهل به این دلیل است که از نظر جغرافیایی از شوهر خود دور هستند. دور بودن زن و شوهر از هم بدون شک می تواند در رابطه آن ها تاثیر منفی داشته باشد. شاید هم دلیل بروز خیانت بی کیفیتی در رابطه جنسی باشد. یک روانشناس قطعا برای هر یک از این دو دلیل درمان های متفاوتی در نظر می گیرد و هر برنامه بسته به نیاز زوجین می تواند کوتاه مدت یا بلند مدت باشد.
خیانت مرد به زن
خیانت مرد به زن در رابطه های زناشویی معمولا دو برابر بیشتر از خیانت زنان به مردان است. خیانت مردان متاهل نیز مانند زنان میتواند مربوط به ویژگیهای جنسیتی آنها باشد. مثلا در کل مردان از زنان تنوع طلب تر هستند. مردانی که به پختگی کامل و کافی رسیده باشند میتوانند این امیال طبیعی خود را کنترل کنند و به همسر خویش وفادار بمانند. نشانه خیانت مردان را میتوان از طریق آموزش و کسب اطلاعات در مورد این موضوع به خوبی شناخت. شرکت در کلاسها و سمینار های آموزشی نیز به شرط کیفیت آموزش دهنده توصیه میشود. البته راحت ترین و ارزان ترین راه برای کسب اطلاعات در این زمینه مراجعه به کتاب هایی است که در مورد این موضوع سخن میگویند. خوشبختانه امروزه کتابهای زیادی در این زمینه در بازار موجود است.
نتیجه خیانت به همسر
عاقبت خیانت به همسر در نهایت به جز ویرانی چیزی نخواهد بود . رنج خیانتی که زن تحمل میکند میتواند زندگی او را نابود کند. اکثر زنانی که به آنها از طرف شوهرشان خیانتی انجام گرفته در نهایت به زنانی افسرده و سرخورده تبدیل میشوند که هیچ چیزی در دنیا شادشان نمیکند. زندگی زوجین به قدری سرد میشود که گاهی طلاق تنها چاره خیانت میشود نه چیز دیگری. حکم خیانت مرد به زن در قانون، شرع و عرف هرچه که باشد به احتمال قریب به یقین دیگر به ساختن مجدد آن زندگی امیدی نیست. در مشاوره خیانت زناشویی همیشه توصیه میشود که در ابتدا و تا نگرفتن تصمیم قطعی موضوع را با فرزندان در میان نگذارید. از نظر روانشناسی خیانت، بچهایی که والدینشان درگیر مقوله خیانت هستند در معرض صدمات جبران ناپذیری قرار میگیرند.
رابطه عشقی انتقامجویانه
برخی از زنان از مردان و برخی از مردان از زنان به دلایل مختلف بیزار هستند و تنفر دارند. مثلا فرض کنید زنی را که عاشقانه و خالصانه مردی را دوست می داشته و تمام زندگی و وقت و انرژی خود را صرف او کرده است. اما با گذشت زمان ناگهان متوجه میشود که فرد مقابل به هیچ وجه او را جدی نمی گرفته و به راحتی به او خیانت می کرده است.
در این حالت حس انزجار و تنفر شدیدی نسبت به جنس مخالف در زن شکل میگیرد. یا تصور کنید که مردی که اکثر ساعات روز را برای راحت زندگی کردن خانواده اش کار میکند ناگهان متوجه خیانت همسرش میشود. اینگونه افراد با نیت انتقام افراد آسیب پذیر و ساده و زود باور را انتخاب میکنند. آنها به شکل های مختلف فرد را مجذوب و وابسته خود میکنند و در ادامه انتقام اتفاقات گذشته خود را از أین افراد بی گناه میگیرند و آنها را قربانی میکنند.
رابطه جنسی رفاقتی (comrade’s sex)
امروزه در جامعه ما نوعی خیانت رواج پیدا کرده است که در آن اکثرا هر دو نفر متاهل و دارای همسر هستند. دو نفر رابطه جنسی را اصول و پایه دوستی و رفاقت خود قرار میدهند. در أین ارتباط حسی مانند عشق بین دو طرف وجود ندارد. نمیتوان گفت ادعای دوطرف نسبت به تعهد در رابطه نیز حقیقت دارد. زیرا هر دو نفر با شروع این رابطه اصول تعهد را خود به خود زیرپا گذاشته اند. اکثرا افرادی آلوده این رابطه میشوند که از لحاظ جنسی در رابطه خود با همسرشان مشکل دارند. البته بعضی از افراد نیز به دلیل احساس نیاز به شیطنت های جنسی و زیاده خواهی به سمت این روابط کشیده میشوند. چون در این رابطه فعالیت های جنسی و خواسته های جنسی آنها قضاوت نمی شود به راحتی افکار جنسی خود را بروز میدهند.
رابطه جنسی دیوانه وار (maniac sex)
بعضی از افراد به شکل بیمار گونه ای علاقه به رابطه جنسی دارند. نمیتوان گفت که أین نوع روابط بیشتر در زنان شیوع دارد یا بیشتر در مردان بروز میکند . این نوع رابطه جنسی در جوامع جهان اول بیشتر به چشم میخورد. جایی که رابطه جنسی جزو نیاز های روزانه به حساب میآید و مانند رفع تشنگی و گرسنگی با آن برخورد می شود. معمولا به این ترتیب رخ میدهد که دو طرف در یک نقطه به صورت اتفاقی با یکدیگر برخورد میکنند و به هم احساسات جنسی پیدا میکنند. مثلا در یک مهمانی شبانه بعد از استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدر نا گهان بدون این که حتی اسم یکدیگر را بدانند با هم رابطه جنسی برقرار میکنند. در این نوع اعتیاد به رابطه جنسی فرد هر چقدر با افراد مختلف بیشتری رابطه جنسی داشته باشد احساسی مانند غرور و پیروزی به او دست میدهد.
تاثیر خیانت والدین در فرزندان
شاید در نگاه اول خیانت کردن پدر و مادر به یکدیگر آسیبی باشد که ربط و تاثیر خاصی روی پدر و مادر نداشته باشد ولی وقتی با دقت بیشتری به این موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم اینگونه نیست. وقتی فرزندان در این فضا رشد میکنند قطعا تعهد به خانواده هیچگاه برایشان معنی خاصی نمیدهد و به اصطلاح قبح این قضیه برای آنها ریخته میشود. از طرفی آنها به احتمال زیاد از جنس مخالف خود بیزار میشوند. مثلا پسر ها یا کلا با جنس مخالف خود ارتباط نمیگیرند یا آنها را قربانی کینه و عقده های خود میکنند. این مساله در دخترها با عدم تمایل به ازدواج یا بی اعتمادی نسبت به همسر همراه میشود.
انتخاب اشتباه در ازدواج
ازدواج برای اکثر انسان ها اتفاقی جالب و امری ضروری است. علت این ضرورت و لازم بودن ازدواج به فرهنگی بستگی دارد که افراد در بستر آن پرورش می یابند. از آنجا که ساختار فرهنگی بسیار دیرپا است و به سادگی از بین نمی رود و یا تغییر نمی کند، ارزش های فرهنگی در طول سالیان بازتولید می شوند و از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابند. تمامی ازدواج ها بر پایه دلایل منطقی صورت نمی گیرند. بالا رفتن آمار طلاق در دو دهه اخیر به خوبی نشان می دهد که افراد در انتخاب مسیر خود و همچنین در انتخاب همراه خود از آگاهی لازم برخوردار نیستند. بخی اوقات افراد بر اساس باور های اشتباه و رویاپردازی تصمیم به ازدواج می گیرند.
ازدواج امری بی نهایت مهم است که باید تمام جوانب آن را سنجید سپس اقدام کرد. زیرا سرنوشت خود، طرف مقابل و مهم تر از همه، سرنوشت کودک یا کودکانی که در آینده متولد خواهند شد به این امر پیچیده و مهم بستگی دارد. در ادامه چند دلیل اشتباه که می توانند رضایت از زندگی مشترک را کاهش داده و احتمال خیانت را افزایش دهند مرور می شوند:
ازدواج داروی معجزه آسا
گاهی ازدواج بنابه دلائل ناسازگاری صورت می گیرد و در این شرایط احتمال بروز خیانت بیشتر از سایر مواقع خواهد بود. از جمله دلایل نامناسب ازدواج می توان به این موضوع اشاره کرد که افراد فکر می کنند پس از ازدواج رابطه آن ها نیاز به مراقبت و رسیدگی ندارد. آن ها نمی دانند که پیوند عاطفی آنها نیز نیازهایی دارد و بی توجهی به این نیازها موجب سردی و دوری از یکدیگر می شود. عده ای از مردم ازدواج را داروی معجزه آسایی می دانند که با قدرت جادویی خود می تواند طرف مقابل را تغییر دهد. یعنی آن ها باور دارند که اگر با هم زندگی را شروع کنند ویژگی های منفی همسرشان به طور خودکار برطرف می شود.
زیبایی یا ثروت؟
دومین دلیل نامناسب ازدواج، شروع زندگی مشترک بخاطر زیبایی خانم و ثروت و حساب بانکی آقا است. از نظر این افراد زیبایی و پول می تواند انسان را خوشبخت کند. آن ها فکر می کنند همین که همسرشان زیبا و یا ثروتمند باشد یعنی میتواند آرامش، درک، همدلی و مهم تر از همه عشق را نیز به آن ها هدیه کند. غافل از این که برای خوشبخت شدن باید معیار های دیگری داشت.
معیار سنی نامناسب
سومین دلیل نامناسب ازدواج چشم و همچشمی و به اصطلاح عقب نماندن از قافله است. متاسفانه ازدواج در سن پایین در بسیاری از فرهنگ ها همچنان معیاری برای ارزش و اعتبار تلقی می شود.
شناخت ناکافی
چهارمین دلیل نامناسب ازدواج عدم شناخت خود است. متاسفانه اکثر افراد فقط به یک بعد فکر می کنند و آن این است که همسر ایده آلشان را پیدا کنند. اما مهم تر از یافتن همسر مناسب این است که فرد شناخت کافی از خود و اهدافش داشته باشد. متاسفانه بسیاری از مردم خودشان را نمی شناسند، نمی دانند واقعا چه می خواهند و در زندگی مشترک به دنبال چه هستند. آن ها حتی نمی دانند که واکنش شان در مقابل حوادث و چالش های زندگی چگونه خواهد.
پشیمانی از ازدواج و آرزوی رهایی از حلقه
هیجان هایی که از لحظه خواستگاری و یا قبل از آن شروع می شود، در دوره نامزدی ادامه می یابد و تا مدتی پس از عروسی نیز موجب شادی زوجین می شود. مدتی پس از اتمام مراسم عروسی یا ماه عسل و پایان یافتن رسومی مانند پاگشای عروس زندگی به روال عادی باز می گردد. مرد مجبور است هر روز به سر کار برود و زن هم اگر شاغل نباشد مجبور است هر روز به انجام کار های خانه و آشپزی بپردازد و در صورت اشتغال، علاوه بر انجام کار های منزل باید به سر کار هم برود. در مواردی دیده شده است که با بیشتر شدن فشار زندگی افراد متاسفانه از دوران مجردی به عنوان بهترین دوره زندگی مشترک یاد می کنند.
اگر رابطه زوجین بر وفق مراد نباشد یادآوری خاطرات خوب گذشته بیشتر و بیشتر می شود. فرد با خود فکر می کند که چرا ازدواج کرده است، چرا این همه مسئولیت را قبول کرده است، اصلا از زندگی چه می خواهد. او دوران مجردی را در ذهن خود ترسیم می کند که بدون دغدغه روز را به شب می رساند و در موارد حاد همین چند لحظه یادآوری گذشته باعث نشاط زودگذر فرد می شود. سوالاتی از این قبیل که به ذهن یک فرد متاهل خطور می کند و احساسی که نسبت به زندگی مجردی دارد نشانه خوبی نیست.
پشیمانی از ازدواج و آغاز مشکلات مسبب خیانت
احساس پشیمانی از ازدواج اولین پله آغاز مشکلات مسبب خیانت است. در این نوع مشکل فرد اصلا به این مسئله فکر نمی کند که چرا این همسر را انتخاب کردم، یعنی از همسر ناراضی نیست. او از خود و شرایط فعلی که در آن زندگی می کند رضایت ندارد. او از خود ازدواج گله دارد. دیدن دوستان مجرد این نارضایتی از ازدواج را بیشتر می کند. این مشکل معمولا برای افرادی اتفاق می افتد که در سن پایین ازدواج می کنند. او احساس می کند که ازدواج سدی در برابر آرزو های او است. او با خود فکر می کند که اگر ازدواج نمی کرد مثلا می توانست ادامه تحصیل بدهد و یا موقعیت شغلی بهتری داشته باشد.
نارضایتی از ازدواج اگر رفع نشود می تواند پیامد های بدی به دنبال داشته باشد. فردی که از ازدواج کردن خود ناراضی است دنیا را زیبا نمی بیند، او می تواند از هر چیز کوچک یک مساله بزرگ بسازد و نه تنها با همسر خود وارد مشاجره شود بلکه با دیگران نیز ناسازگاری خواهد شد. پشیمانی از آن چه که زمانی خود فرد انتخابش کرده است دردی بزرگ است. دردی که فرد به تنهایی قادر به رفع کردنش نیست. او نیاز دارد که خود را قبول کند و این پذیرش به تنهایی و به سادگی صورت نمی گیرد.
نارضایتی از زندگی زناشویی، وظایف و نقش ها
با جاری شدن خطبه عقد، افراد چندین نقش اجتماعی جدید را برعهده می گیرند. نقش همسر، عروس و یا داماد خانواده، زن برادر و یا شوهر خواهر. از هر کدام از این نقش ها انتظارات خاصی می رود، یعنی افراد وظیفه دارند انتظارات همسر و تا حدودی انتظارات خانواده همسر را برآورده کنند. عدم آگاهی نسبت به وظایف همسری باعث بروز مشکلاتی می شود. مثلا اگر یکی از زوجین خواسته های نامعقول داشته باشد دلخوری و رنجش پیش می آید و اگر این عمل تکرار شود رنجش ها بیشتر می شود. با هر بار رنجش و عدم عذرخواهی طرف مقابل و عدم تلاش در جهت جبران خطا، رنجش ها رفته رفته عمیق می شوند تا جایی که فاصله میان زوجین بیشتر و بیشتر می شود.
فاصله گرفتن زوجین از یکدیگر می تواند به شکل های مختلف بروز کند. مثلا عدم تمایل به گذراندن وقت با یکدیگر، عدم تمایل به مراوده با خانواده همسر، و در شدیدترین مورد عدم تمایل به همخوابی با همسر. با ایجاد فاصله عاطفی میان زوجین به تدریج رضایت از زندگی زناشویی کمرنگ می شود. تمامی انسان ها با آرزوی خوشبخت شدن ازدواج می کنند و کسی در ابتدا گمان نمی کند که بعد از گذشت دوره ای کوتاه یا بلند شاهد مشکلاتی از قبیل خیانت شود. خانواده از اهمیتی اساسی برخوردار است و پایداری آن به رضایت از زندگی زناشویی بستگی دارد.
صمیمیت یا کنترل گری
یکی از دلائلی که رضایت از زندگی زناشویی را با مشکل مواجه می کند و احتمال خیانت را افزایش می دهد فقدان صمیمیت است. صمیمیت احساسی است که با گذشت زمان و به صورت آهسته و با آهنگی پیوسته بین زوجین شکل می گیرد. میزان صمیمیت را می توان از طریق علائق مشترک یا میزان جذابیتی که زوجین برای یکدیگر دارند سنجید. اگر زن و شوهر برای یکدیگر جذابیت داشته باشند آن گاه در هنگام با هم بودن احساس شادی و امید به آینده را از اعماق قلب خود احساس می کنند. اما اگر رابطه زناشویی فاقد صمیمیت باشد افراد در هنگام با هم بودن حضور یکدیگر را احساس نمی کنند. بدین ترتیب هر کدام از زوجین به دنیای درونی خود پناه می برد و آرزو های برآورده نشده و حسرت ها را مرور می کند.
وقتی یکی از زوجین و یا هر دوی آن ها احساس کنند که طرف مقابل خواهان کنترل او است و این کار را انجام می دهد، با از دست رفتن صمیمیت و افزایش احتمال خیانت مواجه خواهند شد. فرد کنترل کننده به طور مداوم در حال سوال پرسیدن است به طوری که این رفتار حالت بازجویی پیدا می کند. متاسفانه برخی از زوجین برای حریم خصوصی یکدیگر احترام قائل نیستند. آن ها گوشی موبایل همسرشان را چک می کنند، غافل از این که با انجام دادن این کار به طور مستقیم به خود و شریک زندگیشان می فهمانند که به او اعتماد ندارند.
کنترل کردن یکدیگر باعث می شود که فرد احساس کند در زندان گیر افتاده است. او احساس می کند برای انجام هر کاری باید اجازه بگیرد و نمی تواند چیزی را که مطابق عقیده خود است انتخاب کند. ادامه این حالت باعث می شود که فرد دیگر از زندگی خود احساس رضایت نداشته باشد.
برآورده نشدن انتظارات و مقایسه کردن
برآورده نشدن انتظارات مساوی است باعدم رضایت از زندگی زناشویی و تلاش برای ارضاء نیازهای برآورده نشده در خارج از ازدواج. هر یک از زوجین در خانواده ای متفاوت و با فرهنگ و باور های مختلف بزرگ شده اند. آن ها پیش فرض هایی برای ازدواج و خوشبختی دارند که ممکن است با پیش فرض ها و عقاید همسرش متفاوت باشد. گاهی زوجین نمی توانند انتظارات یکدیگر را برآورده کنند و این مساله می تواند باعث به وجود آمدن مشکلات در رابطه آن ها شود.
در این شرایط احتمال مقایسه کردن با اطرافیان مخصوصا افراد نزدیک به فرد است مانند خواهر، برادر و دوستان صمیمی بیشتر می شود. زمانی که فرد زندگی و رابطه زناشویی خود را با زندگی مشترک دیگران مقایسه می کند دچار سرخوردگی می شود. زیرا ذهن همیشه تمایل به دیدن چیزهایی دارد که از داشتن آنها محروم است.
بنابراین فرد به نداشته های خود بیشتر توجه می کند و داشته ها را بی اهمیت جلوه می دهد. این حالت باعث می شود که به همسر خود فشاری مضاعف وارد کند، یعنی فرد به طور مداوم در حضور همسر با گوشه و کنایه و یا به طور مستقیم زندگی یک نفر را مثال می زند و او را خوشبخت و خودش را بدبخت می داند. این امر در ابتدا باعث می شود که همسر تلاشش را برای خوشبخت کردن همسرش و برآورده کردن خواسته های او دوبرابر کند اما اگر این تلاش نادیده گرفته شود و گله و شکایت همچنان ادامه داشته باشد، همسر دچار ناامیدی می شود و او هم به تدریج شادی را از دست می دهد و رضایت از زندگی مشترک را از دست می دهد.
ایده آل طلبی در رابطه
ایده آل طلبی رابطه نزدیکی با زیاده خواهی و درنتیجه خود ذیحق پپنداری برای مرتکب شدن به خطای خیانت دارد. در ایده آل طلبی همسر به اشتباه فکر می کند که شریک زندگی او باید مبری از هر خطایی باشد. در ذهن او تصویر همسر آرمانی، تصویر فردی است که چون فرشتگان معصوم، مانند ستارگان هالیوود زیبا و همیشه آراسته، مانند قهرمانان ورزشی همیشه بر سکوی افتخار و مانند دستگاه عابر بانک همیشه دست و دلباز است. این تصویر در واقع تصویری نادرست و غیرواقعی از انسان است. زیرا کمتر فردی پیدا می شود که تمامی ویژگی های ذکر شده را با هم و به طور همزمان داشته باشد.
طلاق عاطفی
این نوع طلاق مسیری را ایجا می کند که یکی از مقاصد آن متاسفانه خیانت می تواند باشد. طلاق عاطفی، کاهش قابل احساسات میان همسران را بیان می کند. اگرچه به نظر می رسد که ازدواج به نوعی شکلی از صمیمیت را در درون خود دارد اما این نوع طلاق ممکن است حتی در روابطی که در ظاهر زوجین اختلافات کمی با یکدیگر دارند نیز اتفاق بیفتد. منظور این است که زوجین به سادگی کنار یکدیگر زندگی می کنند، با هم به منزل اقوام می روند، در مراسم های شادی و عزا شرکت می کنند، مراقب فرزندانشان هستند و به امورات آن ها رسیدگی می کنند و در مجموع ظاهر یک زندگی مشترک خوب را حفظ می کنند و آن را برای دیگران به نمایش می گذارند. اما واقعیت چیز دیگری است. آن ها در احساسات یکدیگر شریک نیستند.
طلاق عاطفی در رابطه ای تجربه می شود که در آن زوجین در محیط های اجتماعی خوب و صمیمی و شاد به نظر می رسند اما در خلوت حتی نمی توانند یکدیگر را تحمل کنند. بنابراین در طلاق عاطفی زوجین صرفا زیر یک سقف زندگی می کنند اما رابطه آن ها خالی از هر گونه رضایت و تمایل است.
نظریه مثلث عشق و طلاق عاطفی
رابرت استرنبرگ نظریه پردازی است که به تحلیل عشق پرداخته است. در این نظریه استرنبرگ جنبه های مختلف عشق را با یک مثلث نشان می دهد. در این مثلث هر کدام از اضلاع مثلث یک قسمت مهم از رابطه زناشویی را نشان می دهد. یکی از ضلع ها شور و اشتیاق را نشان می دهد، ضلع دیگر صمیمیت را به تصویر می کشد و ضلع سوم نشان دهنده تعهد است. نکته مهم در این است که هر سه ضلع این مثلث با یکدیگر برابرند و هیچ کدام از این سه مفهوم یعنی شور و اشتیاق و صمیمیت و تعهد مهم تر از دیگری نیست، در واقع مثل عشق یک مثلث متساوی الاضلاع است.
در نظریه مثلث عشق استرنبرگ این سه مولفه، یعنی شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد به شکل هایی گوناگون با یکدیگر ترکیب می شوند و در مجموع هشت نوع رابطه را به وجود می آورند. یکی از انواع رابطه عشق تهی است. در عشق تهی فقط تعهد وجود دارد اما شور و اشتیاق و صمیمیت در بین زوجین نیست. نوع دیگر رابطه، عشق ابلهانه است که در آن شور و اشتیاق و تعهد وجود دارد اما صمیمیت وجود ندارد.این نوع از رابطه بیشتر در جوامع سنتی به چشم می خورد، یعنی در میان فرهنگ هایی که ازدواج به رابطه جنسی ختم می شود و در اصلاح عامیانه عروس با لباس سپید به خانه شوهر آمده و با کفن سفید هم از خانه شوهر خواهد رفت.
با در نظر گرفتن این که در رابطه زوجین باید سه مولفه شور و اشتیاق، تعهد و صمیمیت به طور همزمان و به یطور متعادل وجود داشته باشند، پس می توان این طلاق را که در آن صمیمیت و شور و اشتیاق وجود ندارد از نوع رابطه عشق ابلهانه و عشق تهی به شمار آورد.
پنج مرحله قبل از طلاق عاطفی و جدایی
به اعتقاد مارک نپ روابط زوجین در زندگی زناشویی از پنج مرحله تشکیل شده است که ممکن است هر زوجی در یک مرحله توقف کرده باشد. این پنج مرحله از آغاز رابطه، مورد آزمایش قرار دادن آن و پایان آن سخن می گوید که طی چنین جریان مختلف هر مرحله از مرحله قبل از خود و همچنین از مرحله پس از خود جدا می شود. این مراحل از ساختن و آغاز کردن یک رابطه شروع می شود، پس از آن به اوج می رسد و سپس رو به اتمام می رود و زوجین به سمت جدایی و طلاق حرکت می کنند:
مرحله اول، افتراق
زوجین زمانی وارد این مرحله شده اند که هر دو نفر و یا یکی از آن ها احساس کند که رابطه زناشویی با همسرش او را به طور کامل محدود کرده است. در این مرحله زوجین بیشتر از آن که بر ویژگی های مثبت همسر خود و زندگی مشترک تمرکز کنند، جنبه های منفی رابطه را در نظر می گیرند و از این طریق سعی می کنند اختلافاتی که میان خود و شریک زندگی آنها وجود دارد را برجسته تر کنند.
مرحله دوم، محدود کردن
وقتی که زوجین در این مرحله قرار می گیرند سعی می کنند که میزان دفعات ارتباط با همسرشان را کاهش دهند و همچنین به این سمت تمایل دارند که صمیمیتی که میان خودشان و همسرشان وجود دارد را کم کنند. آن ها هیچ شور و اشتیاقی برای داشتن رابطه جنسی و کلامی یا هر نوع رابطه دیگر با همسرشان نشان نمی دهند و در مورد موضوع هایی که باعث می شود دعوا کنند و مشاجره داشته باشند خودداری می کنند. در این زمان رابطه زناشویی به طور محسوس و قابل مشاهده به سمت رسمی شدن می رود. زن و شوهری که در مرحله محدود کردن هستند حرف هایی می زنند، جملاتی می گویند و از عبارت هایی استفاده می کنند که به خوبی نشان می دهند که برای همسر خود ارزشی قائل نیستند و خواسته های او کوچک ترین اهمیتی ندارد.
مرحله سوم، سرد شدن رابطه
وقتی که یک زندگی مشترک به این مرحله می رسد یعنی زن و شوهر دارند به سمتی پیش می روند که رابطه شان هر روز بدتر می شود. این مرحله شدید تر از مرحله قبل است، زیرا صحبت ها و مکالمه هایی که بین زوجین شکل می گیرد به طور کاملا مشخص و آشکار نشان می دهد که انگار دو نفر غریبه با هم در زیر یک سقف زندگی می کنند. این غریبگی حتی در ارتباطات غیر کلامی نیز خود را نشان می دهد، یعنی زن و شوهر حتی زمانی که به یکدیگر نگاه می کنند و یا از کنار همدیگه رد می شوند کاملا نسبت به یکدیگر بی احساس هستند.
حتی در موارد شدید نیز مشاهده شده که زوجیت تا جایی که امکان داشته باشد سعی می کنند نگاهشان با نگاه شریک زندگی شان تلاقی پیدا نکند. آن ها نسبت به یکدیگر گذشت و فداکاری ندارند زیرا هیچ جذابیتی برای یکدیگر ندارند. آن ها دیگر به رابطه شان فکر نمی کنند و دیگر به این موضوع اهمیت نمی دهند که تلاش کنند رابطه شان را بهتر کنند. در واقع، علت این که آن ها حاضر می شوند این رابطه عذاب آور را تحمل کنند این نیست که به فکر طرف مقابلشان هستند.
مرحله چهارم، پرهیز از یکدیگر
در این مرحله خطرناک زن و شوهر هر چه بیشتر سعی می کنند که از یکدیگر فرار کنند و از این طریق ناراحتی های خود را کاهش دهند. اغلب جدایی فیزیکی صورت می گیرد و افراد نه تنها تمایلی به برقراری رابطه جنسی و لمس جسم یکدیگر ندارند بلکه از آن فرار می کنند. در این شرایط زوجین حتی سعی می کنند یکدیگر را نبینند و به همدیگر نزدیک نشوند. مثلا زمانی که شوهر از محل کار به منزل برمی گردد زن به اتاق خود پناه می برد و یا در روز های تعطیل مرد برای این که همسر خود را نبیند و در کنار او نباشد به بیرون از خانه پناه می برد.
در هر صورت پناه بردن به هر چیزی جز همسر برایشان آرامش به وجود می آورد. در این وضعیت زندگی بسیار مشکل می شود زیرا آن ها در یک خانه زندگی می کنند و چه تمایل داشته باشند و چه از این کار متنفر باشند، باید هر روز حداقل برای مدتی همسر خود را ببینند و صدایش را بشنوند.
مرحله پنجم جدایی
در این مرحله همه چیز به پایان رسیده است. زندگی زناشویی با دیواری مواجه شده است که تنها راه عبور کردن از آن جدا شدن از یکدیگر است. جدایی بین زن و مرد هم می تواند پس از یک رابطه کوتاه مدت اتفاق بیافتد و هم می تواند پس از سال ها زندگی مشترک و داشتن فرزند و حتی نوه اتفاق بیفتد. با توجه به مطالبی که ذکر شد، طلاق عاطفی مرحله یک، دو و سه را در بر می گیرد، یعنی مرحله محدود کردن، مرحله بی روح شدن رابطه و مرحله پرهیز از یکدیگر.
عصر مدرن، ارزش ها و تعهد
در طول تاریخ تغییرات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به آهستگی رخ می دهد. اما سرعت تغییرات در خانواده ها در دنیای مدرن به طرز قابل توجهی بالا است. اما در عصر جدید ارزش ها و باور ها در مورد ازدواج و تعهد به رابطه زناشویی تغییر نکرده است. تعهد به رابطه زناشویی و ازدواج نوعی خاص از تعهد است که پیچیدگی های فردی، روانی، اجتماعی و حقوقی را به همراه دارد. در مرحله ازدواج و تشکیل خانواده یکی از مهم ترین وظایفی که زوجین در خصوص رابطه خود دارند تعهد به رابطه زناشویی و تعهد آن ها به یکدیگر است. تا از این طریق بتوانند ثبات و تداوم رابطه را ایجاد کنند. بنابراین در زندگی زناشویی خود رضایت و موفقیت را تجربه می کنند.
بسیار از افراد ازدواج می کنند و به دنبال پاکی و تعهد در رابطه زناشویی و در نتیجه ازدواج موفق هستند. اما افزایش آمار طلاق، افزایش روابط خارج از ازدواج، افزایش فرزندان تک والد، و همچنین شکل گیری تمایل به ازدواج سفید نشان دهنده کاهش تعهد افراد جامعه به رابطه زناشویی است. از آن جا که تعهد در رابطه زناشویی هم می تواند بر مبنای عاطفه و صمیمیت شکل بگیرد و هم بر مبنای قصد و نیت (اعتقاد به درستی این کار) برای حل آن باید بتوان دنیای ذهنی و درونی فرد را درک کرد. بر اساس پژوهش های انجام شده در چند سال اخیر، بین تعهد و اعتماد رابطه ای عمیق وجود دارد، یعنی مهم ترین راهی که باعث می شود زوجین اعتماد به همسرشان را از دست ندهند، این است که مطمئن باشند همسرشان به آن ها وفادار است.
خیانت برخواسته از عوامل فعلی یا تجربیات گذشته
یکی دیگر از عواملی که بر تعهد زوجین تاثیرگذار است، مشکلات جنسی است. یعنی فردی که از زندگی جنسی خود احساس دارد، به احتمال کمتری به همسر خود خیانت می کند. یکی از اساسی ترین بخش های رضایت از زندگی زناشویی، رضایت از رابطه جنسی است. چنانچه یکی از زوجین و یا هر دوی آن ها از رابطه جنسی خود رضایت نداشته باشند به تدریج مرز های تعهد را می شکنند و به خیانت روی می آورند. در واقع، زندگی زناشویی مانند یک شرکت اقتصادی است که اهداف خاص خود را دارد. برای رسیدن به این اهداف باید تفاهم و برنامه ریزی وجود داشته باشد.
در این میان، اگر فرد متاهل در دوران کودکی خود عهد شکنی را از بزرگ تر ها دیده باشد، این مساله می تواند بر رفتار هایی که او قبل و بعد از ازدواج دارد تاثیر بگذارد. به عبارتی دیگر، چون آن شخص از دوران کودکی شاهد خیانت، عهد شکنی و عدم تعهد افراد نسبت به رابطه خود بوده است آن را یاد گرفته است، به طوری که در بزرگسالی و زمانی که خودش متاهل و متعهد شده است خیانت، عهد شکنی و عدم تعهد را به نمایش می گذارد.
طلاق و پیامد های آن
طلاق از مهم ترین آثار خیانت است. در وهله اول، طلاق یک پدیده روانی فراگیر است، زیرا نه تنها به تعادل روانی دو انسان آسیب می زند، بلکه بر فرزندان، والدین و اعضای خانواده پدری نیز تاثیر می گذارد. طلاق در جامعه ما در حال افزایش است و این یک معضل جدی است. طلاق و به ویژه طلاق ناشی از خیانت اثراتی زیانبار به دنبال دارد. پیش از تصمیم گیری باید به طلاق و پیامد های آن توجه کرد. پیامد های طلاق و به ویژه طلاق ناشی از خیانت می تواند باعث به وجود آمدن نتایج زیر شود:
افسردگی در افراد
اضطراب و استرس در سطح نسبتا بالا
رفتار های پرخاشگرانه نسبت به دیگران و حتی نزدیکان خود
ناتوانی در تحمل مشکلاتی که در زندگی و همچنین در محل کار به وجود می آید
افزایش انحرافات اجتماعی در میان زنان و مردان مطلقه
احساس شکست در زندگی
خستگی و احساس از پا افتادگی
دلتنگی و تنهایی
احساس پوچی نسبت به دنیا و بی معنایی در زندگی
کاهش امید و انگیزه
بروز افکار و احساسات نامطلوب و گاهی خطرناک و آسیب زا
ایجاد بدگمانی نسبت به همه به ویژه نسبت به جنس مخالف
احساس گناه کار بودن
پشیمانی از همه وقایع رخ داده
داشتن عذاب وجدان و افزایش احتمال خودکشی
اعتیاد خود یا فرزندان به مواد مخدر یا سایر اعتیادهای رفتاری
افزایش بزهکاری و جرم و جنایت در جامعه
خشم نسبت به خود و دیگران
احساس قربانی شدن
تعارض در روابط بین فردی
کم شدن اعتماد به نفس
احساس ناشایستگی
طلاق حاصل از خیانت و پیامد های آن در زمره غم انگیزترین پدیده های اجتماعی و یکی از آسیب زا ترین و خطرناک ترین پدیده های روانشناختی است.
طلاق از دیرباز تا به امروز
در گذشته، مردم طلاق را به عنوان امری ناپسند می دانستند. حتی بر زبان آوردن آن نیز گناه به شمار می رفت. اما در دنیای امروز به ابزار و نوعی راه فرار تبدیل شده است که از طریق آن زوجینی که نمی توانند شرایط سخت زندگی مشترک خود را تحمل کنند از آن استفاده می کنند و خود را نجات می دهند. تبدیل شدن طلاق به راه نجات یعنی این که افراد دیگر مانند گذشته از طلاق نمی ترسند و رفتن به سمت طلاق آسان تر شده است. غافل از این که طلاق گسست اجتماعی و پیامد های روانی بسیار ناخوشایند را به دنبال دارد. در جامعه ما پیامد های طلاق برای زنان بیشتر از مردان است. از پیامد های احتمالی طلاق به ویژه طلاق بر اثر خیانت برای زنان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
در تنگنا قرار گرفتن و به وجود آمدن مشکلات اقتصادی و معیشتی
تن دادن به ازدواج های موقت و یا خارج از عرف اجتماعی
سرخوردگی
افسردگی
کاهش رضایت از هویت جنسی
روی آوردن به جرائمی ماند اعتیاد، فحشا و سرقت
انزوا گزینی
به وجود آمدن اختلال در تعاملات و مناسبات اجتماعی
کژکارکردی های جنسی
تمایل به انحرافات جنسی و فساد اخلاقی
مشکات مرتبط با به دست نیاوردن حضانت فرزند
خودسرزنشگری و از دست دادن سلامت جسمی و روانی
خیانت را با کمک گرفتن از روانشناس حل کنید
اساسی ترین اقدام برای کسی که با خیانت مواجه شده است کمک گرفتن از روانشناس است. زیرا روانشناس رویکردی جامع و نافذ دارد که با استفاده از آن خیانت را توصیف و تبیین می کند. همچنین برای پیامد های آن راهکار های کارآمد و علمی ارائه می نماید. طرحواره درمانی و تشخیص باورهای ناسازگار اولیه روانشناس را قادر می سازد که ریشه های بنیادین خیانت را تشخیص دهد. برای حل آن راهکار های مناسب عرضه کند و حتی فرد خیانتکار و فرد خیانت دیده را نیز از لحاظ روانی درمان کند. کار با باورهای های ناسازگار اولیه یا همان طرحواره و همچنین الگو های هیجانی و شناختی می تواند مفید باشد. این باور ها در ابتدای رشد و تحول فرد در ذهن او شکل می گیرند و در مسیر زندگی ادامه پیدا کرده و می توانند تقویت یا تضعیف شوند.
طرحواره ها به معنای رفتار افراد نیست. رفتار صرفا یک بخش از پاسخ های مقابله ای است که از طرحواره ها سرچشمه می گیرند. منظور این است که طرحواره ها بر رفتار انسان ها تاثیری قابل توجه دارند. تشخیص طرحواره ها نیازمند تخصص و علم در این زمینه است. طرحواره ها در پنج حوزه زیرطبقه بندی می شوند.
جدایی و طرد
خودگردانی و عملکرد ناکافی
محدودیت های مختل شده
مطیع بودن و گوش به زنگی
بازداری شدگی
با کمک گرفتن از روانشناس برای حل خیانت، می توان از سایر روش های درمانی مانند درمان های رفتاری-شناختی، و زوج درمانی نیز استفاده کرد و در رفع مشکل خیانت کمک بزرگی به مراجع ارائه شود. روانشناس با استفاده از دانش و تخصصی که دارد و با توجه به مورد خاص هر مراجع، یک رواندرمانی مناسب را به کار می گیرد.
ارسال نظر