عکس های باورنکردنی از فرح پهلوی / او با مردان غریبه رابطه داشت !
بیوگرافی و روابط غیر اخلاقی فرح پهلوی با نام اصلی فرح دیبا همسر محمدرضا شاه پهلوی و شهبانوی ایران منتشر شده است.
فرح پهلوی (زادهٔ ۲۲ مهر ۱۳۱۷ تهران) با نام اصلی فرح دیبا، معمار، نقاش، نویسنده، مترجم و همسر محمدرضا شاه پهلوی و شهبانوی ایراناز ۲۹ آذر ۱۳۳۸ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بود.وی تا پیش از انقلاب ایران با عنوان سلطنتی «عُلیاحضرت شهبانو» خطاب می شد.
فرح دیبا پیش از ازدواج در مدرسه های ژاندارک و رازی تهران تحصیل کرد و برای ادامه تحصیل در رشته معماری به کشور فرانسه رفت و در کنار تحصیل به زبان های انگلیسی و فرانسوی تسلط پیدا کرد. در میانه دوران تحصیل، فرح به وسیله اردشیر زاهدی و شهناز پهلوی به محمدرضا پهلوی معرفی شد و این آشنایی سرانجام به ازدواج آن دو در ۳۰ آبان ۱۳۳۸ انجامید. پس از تاج گذاری، فرح پهلوی نایب السلطنه و شهبانوی ایران شد.
در چهارچوب مسؤولیت های وی به عنوان شهبانوی ایران، دفتر مخصوص وی دارای چهار بخش آموزش و پرورش، بخش بهداشت و درمان، بخش رفاه اجتماعی و بخش فرهنگ و هنر بود. دفتر فرح پهلوی در زمینهٔ آموزش و بهداشت کودکان بی سرپرست و کودکان ایران فعال بود. پایه گذاری جمعیت کمک به جذامیان و به کده راجی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، موزه فرش ایران و موزه هنرهای معاصر تهران توسط این دفتر صورت گرفت. فرح پهلوی سعی داشت با سفرهای مکرر به شهرهای مختلف ایران نزدیکی بیشتری با عموم مردم داشته باشد.
کمی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، فرح پهلوی ایران را به همراه همسرش محمدرضا شاه پهلوی ترک کرد و پس از اقامت در چندین کشور، تا درگذشت همسرش در مصر، در کنار او بود. وی اکنون در آمریکا و فرانسه زندگی می کند.
فرح و محمدرضا پهلوی دارای ۴ فرزند به نام های رضا، فرحناز، علیرضا و لیلا شدند که از این میان لیلا و علیرضا را به ترتیب در سال های ۱۳۸۰ و ۱۳۸۹ از دست دادند.
نوجوانی و تحصیلات
فرح دیبا تنها فرزند فریده قطبی و سهراب دیبا بود. فریده قطبی مادر فرح دیبا اهل لاهیجان در گیلان بود و از تبار صوفی و دانشمند علوم دینی،قطب الدین شریف لاهیجی بود. پدربزرگ پدری وی سفیر ایران در هلند بود.
پدر فرح دیبا سهراب دیبا، فرزند مهدیخان آذری (شعاع الدوله) – برادرزاده علاءالملک – و ماه تاج منورالسلطنه دختر میرزا محمود علاءالملک طباطباییدیبا (از رجال متنفذ عصر قاجار)،از خانواده های سرشناس آذربایجان بود.سهراب دیبا اهل تبریز و از محله ششگلان آن شهر بود. وی در دانشکده افسری سن پترزبورگ به تحصیل پرداخت. پس از انقلاب اکتبر به فرانسه رفت و در آنجا دیپلم متوسطه خود را گرفت و تحصیلات عالیه خود را در رشته حقوق آغاز کرد. سپس به مدرسه نظامی سن سیر رفت و پس از به پایان رساندن تحصیلاتش به ایران بازگشت و در ارتش نوین ایران استخدام شد. سهراب دیبا در سال ۱۳۲۶ به سبب بیماری سرطان درگذشت.
پدر فرح نخست او را هنگامی که شش سال داشت در «مدرسه ایتالیایی خواهران روحانی» نام نویسی کرد. فرح دیبا در ده سالگی به مدرسه ژاندارکتهران رفت و به عنوان کاپیتان تیم بسکتبال برگزیده شد و سه بار تیم بسکتبال ژاندارک به کاپیتانی فرح دیبا قهرمان تهران شد. در سال ۱۳۳۳ فرح دیبا قهرمان پرش ارتفاع و پرش طول و دو و میدانی تهران شد. وی در مدرسه ژاندارک به گروه پیشاهنگان پیوست و پس از چندی سرپرست گروه پیشاهنگی شد و در سال ۱۳۳۵/۱۹۵۶ م نخستین سفر خارج از کشور خود را با دیگر پیشاهنگان به کشور فرانسه داشت.
فرح دیبا سه سال آخر دبیرستان را در دبیرستان فرانسوی رازی گذراند و دیپلم خود را در سال ۱۳۳۶ از این دبیرستان گرفت. وی در امتحانات دیپلم دبیرستان شاگرد اول شد و از مدرسه اختصاصی معماری پاریس پذیرش گرفت. وی کوشش کرد که از بورس تحصیلی استفاده کند ولی موفق به گرفتن آن نشد
دوران دانشجویی فرح دیبا
برای تأمین هزینه تحصیل فرح دیبا در فرانسه، مبلغ ۱۵۰ تومان هرماه از طرف مادر و دایی او (محمدعلی قطبی) از طریق وزارت خارجه به فرانک فرانسه تبدیل و برای او فرستاده می شد. این مبلغ برای تأمین هزینه های زندگی و تحصیل فرح در پاریس کافی نبود به طوری که فرح مجبور بود برای تأمین کسری بودجه و مخارج خود در خانه فرانسویان به عنوان پرستار بچه کار کند.فرح در فرانسه با چهار دوست جدید به نام های لیلی امیرارجمند، کریم پاشا بهادری، فریدون جوادی و بژورن مایرولد آشنا شد. فرح در دوران دانشجویی از طریق یکی از همکلاسی هایش به نام انوشیروان رئیس فیروز که از فعالان حزب توده ایران بود به سازمان دانشجویی حزب توده پیوست. حزب توده که از سال ۱۳۳۲ توسط دولت ایران غیرقانونی اعلام شده بود، جذاب ترین تشکیلات سیاسی در بین جوانانی بود که کشش فراوان به عدالتخواهی و مساوات داشتند و از سیستم ارباب و رعیتی و دیگر مشکلات موجود در ایران ناراضی بودند. آنان جذب این حزب می شدند و فرح نیز از این قاعده مستثنی نبود.همچین دوست نزدیک فرح به نام لیلی امیرارجمند که تأثیر زیادی بر روی افکار فرح داشت تمایلات کُمونیستی داشت. به گفته احسان طبری از رهبران حزب توده، فرح در دوران دانشجویی اش در تظاهرات حزب توده که در پاریس برگزار می شد شرکت می کرد.
در سال ۱۳۳۸ پادشاه وقت ایران، محمدرضا پهلوی که برای دیدار رسمی و گفتگو با ژنرال دوگل به کشور فرانسه رفته بود در یک مهمانی که در سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود با دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه دیدار کرد. فرح یکی از این دانشجویان بود و مکالمه کوتاهی با شاه ایران داشت.
آشنایی و ازدواج با شاه ایران
سرانجام فرح دیبا در منزل شهناز پهلوی در حصارک با محمدرضا پهلوی دیدار می نماید و وی را تحت تأثیر قرار می دهد و یک هفته پس از آن شاه ایران به فرح پیشنهاد ازدواج می دهد. نامزدی محمدرضا پهلوی و فرح پهلوی در ۳۰ آبان ۱۳۳۸ بود. امام جمعهٔ تهران، سید حسن امامی، خطبهٔ عقد آن ها را خواند.ده ماه پس از ازدواج نخستین فرزند آن ها به دنیا آمد که نامش را رضا نهادند. ثمره این ازدواج سه فرزند دیگر بود؛ فرحناز در ۲۲ اسفند ۱۳۴۲ در کاخ سعدآباد، علیرضا در ۸ اردیبهشت ۱۳۴۵ و لیلا ۷ فروردین ۱۳۴۹ زاده شدند.
ازدواج و خانواده
شاه وقت ایران و همسرش فرح پهلوی پس از مراسم عقد برخی پژوهشگران ماجرای ازدواج فرح دیبا با پادشاه ایران محمدرضا پهلوی را به داستان مشهور سیندرلا تشبیه کرده اند که در آن دختری رنجدیده با آرزوهای بزرگ رویاهایش به حقیقت می پیوندد و به یکباره ملکه کشور می شود. اردشیر زاهدی نقش وزیر اعظم داستان را ایفا می کند.
در اوایل سال ۱۳۳۷ فرح با فرستادن نامه و عکس برای خانواده خود از آن ها اجازه می خواهد تا با یک جوان ایرانی به نام کریم پاشا بهادری ازدواج کند. پسردایی فرح رضا قطبی که در طول دوران تحصیل همراه فرح در فرانسه بود از او می خواهد به ایران بازگردد و با مادرش برای ازدواج مشورت کند. فرح بیش از ۲ ماه در تهران می ماند و رضایت خانواده اش را برای ازدواج با آن جوان جلب می کند اما چند روز قبل از مراجعت به پاریس هنگامی که برای تمدید اسناد مربوط به گذرنامه به وزارت خارجه مراجعه می کند مسئولان از تمدید اسناد خودداری کرده و به فرح می گویند نام او در فهرست مخالفان فعال اعلیحضرت قرار دارد. فرح بسیار نگران می شود اما دایی فرح محمدعلی قطبی به او و مادرش دلداری داده و به آن ها می گوید دوست صاحب نفوذی دارد که با اردشیر زاهدی که در آن زمان رئیس امور دانشجویان ایرانی مقیم خارج بود آشنایی داشته و از او برای حل مشکل فرح کمک خواهد خواست.
دیدار با اردشیر زاهدی
پس از سفارش دوست محمدعلی قطبی برای حل مشکل خواهرزاده اش از وزارت امور خارجه با آن ها تماس گرفته می شود و از آن ها می خواهند دوشیزه فرح به وزارت خارجه مراجعه کند. فرح به همراه مادر نگران و دایی اش به محل وزارت خارجه در خیابان فروغی می روند حتی دایی فرح سند خانه مسکونی اش را همراهش می آورد تا اگر وزارتخانه خواست در یک اقدام پیش بینی نشده فرح را بازداشت کند با گذاشتن وثیقه از بازداشت خواهرزاده اش جلوگیری نماید. به دلیل جلوگیری مسئولان از ورود همراهان فرح به تنهایی به داخل وزارتخانه رفت و وقتی برگشت به مادرش فریده دیبا گفت برخورد مسئولان امور دانشجویی این بار بسیار متفاوت بود و حتی به وی پیشنهاد کار در سفارت ایران در پاریس نیز دادند. قرار شد فرح در روز سه شنبه هم بار دیگر به وزارتخانه مراجعه کند و مدارک و گذرنامه اش را دریافت کند که مسئولان وزارتخانه به او گفتند آقای زاهدی پرسشنامه ها و فرم هایی که او پر کرده را دیده است و می خواهد او را ببیند. وقتی فرح به اتاق زاهدی رفت زاهدی از اینکه یک دختر ایرانی توانسته در رشته معماری تحصیل کند ابراز خوشوقتی می کند و وقتی تسلط فرح را به دو زبان انگلیسی و فرانسه می بیند احترامش به او فزونی می یابد و اورا برای آشنایی با همسرش شهناز به منزل خود دعوت می کند.
فساد اخلاقی فرح دیبا!
فریده دیبا مادر فرح در مهمانی کاخ سفید از اینکه مردان خیلی صمیمانه با زنان یکدیگر در حضور هم می رقصند، سخت تعجب کرد، ولی هنوز غرق در تعجب بود که «کندی هم چند دور با دخترش فرح رقصید و محمدرضا هم درحالی که دست هایش را دور کمر ژاکلین حلقه کرده بود با او رقصید.»
چند سال بعد در آستانه انقلاب، همین موضوع تکرار شد. فرح با کارتر در شب ژانویه (۱۱ دی ماه ۱۳۵۶) در کاخ نیاوران رقصید و همین مسئله یکی از شعار های مردم ایران در تظاهرات روزانه آن ها شد.
جیمی کارتر از دی ماه ۱۳۵۵ تا دی ماه ۱۳۵۹ خورشیدی به عنوان سی و نهمین رییس جمهوری آمریکا در کاخ سفید بود و درست نیمی از دوران ریاست جمهوری او با دو سال آخر حکومت شاه و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ مقارن بود.
سازمان های زیر ریاست فرح پهلوی و مسئولیت های رسمی
فرح پهلوی ریاست شماری از سازمان های پزشکی، فرهنگی، ورزشی، آموزشی و رفاه اجتماعی را بر عهده گرفت. دفتر مخصوص فرح پهلوی تا سال ۱۳۵۷ دارای چهل کارمند و چهار بخش بود که عبارت بودند از: بخش آموزش و پرورش، بخش بهداشت و درمان، بخش رفاه اجتماعی و بخش فرهنگ و هنر.
وی همچنین در برنامه ریزی جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران شرکت داشت. در چهارچوب برنامه ریزی این جشن ها ۳۵۰۰ دبستان در سرتاسر کشور با اعانه های شخصی ساخته شد و برج آزادی در تهران ساخته شد. در مرحله های آغازین پروژه جشن های شاهنشاهی در ساختار بنیادی کشور سرمایه گذاری گسترده ای انجام گرفت که می توان ساختن راه ها، شبکه های ارتباطی از راه دور، فرودگاه ها، هتل ها، پخش سراسری برنامه های تلویزیونی و جهانگردی و گردشگری را نام برد.
بهداشت و درمان
جمعیت خیریه فرح پهلوی: جمعیت خیریه فرح پهلوی سازمان غیرانتفاعی است که در سال ۱۳۳۲ بنیاد شد.
بنگاه حمایت مادران و نوزادان: بنگاه از سال ۱۳۳۸ به گسترش فعالیت های خود به سبب نیازهای روزافزون خانواده های کم درآمد می کوشید.
انجمن ملی حمایت کودکان: انجمن در سال ۱۳۳۱ در ایران بنیان نهاده شد. هدف این انجمن آموزش کادر فنی مورد نیاز سازمان های بهداشتی و تربیت افراد دانش آموخته و کار آزموده برای خدمت در سازمان های ویژه آموزش کودکان است.
کنگره پزشکی ایران: کنگره زیر نظر بنیاد پهلوی در سال ۱۳۳۱ بنیان نهاده شد تا دربارهٔ امراض و بیماری های بومی کشور به پژوهش و مشاوره علمی به پردازد و راه حل هایی برای مبارزه اساسی و عملی با این بیماری ها پیدا کند.
جمعیت کمک به جذامیان: ریاست عالیه جمعیت کمک به جذامیان را فرح پهلوی، در چهار چوب مسئولیت های وی به عنوان شهبانوی ایران پذیرفت.
بنیاد ایرانی بهداشت جهانی: بنیاد بهداشت جهانی در سال ۱۳۴۸ بنیان گذارده شد. هدف های این بنیاد کمک به سازمان های بهداشتی و تحقیقاتی موجود است.
جمعیت حمایت آسیب دیدگان از سوختگی: جمعیت حمایت آسیب دیدگان از سوختگی در سال ۱۳۴۴ برای حمایت و تأمین نیازمندی های بهداشتی و درمانی کسانی که بر اثر سوانح سوختگی آسیب می بینند بنیان گذارده شد.
جمعیت ملی مبارزه با سرطان: جمعیت ملی مبارزه با سرطان در فروردین سال ۱۳۴۶ بنیان گذارده شد. جمعیت ملی مبارزه با سرطان برای ایجاد و گسترش مرکزهای تشخیص، درمان و شیمی درمانی کسانی که به بیماری چنگال دچار شده اند فعالیت می کند.
جمعیت طرفداران مرکز طبی کودکان: به ریاست فرح پهلوی در سال ۱۳۴۰ بنیان نهاده شد.
مرکز رفاه خانواده جوادیه
شورای عالی بهداشت:به ریاست فرح پهلوی در آذر ماه ۱۳۲۹ از تصویب مجلسین گذشت. این شورا مطالعه و اظهار نظر در کلیه امور مهم مربوط به بهداشت عمومی مانند قوانین و آیین نامه های مربوط به: مبارزه با بیماری های واگیر، بهداشت کودکان، کارخانجات و کارگران و زندان و غیره. دیگر سازمان های زیر ریاست فرح پهلوی در بهداشت و درمان از این قرار بودند:
سازمان ملی انتقال خون ایران
جمعیت بهزیستی ایران (اکنون سازمان بهزیستی)
فرهنگ و هنر
سازمان ملی فولکلور ایران: سازمان فولکلور ملی ایران در خرداد ماه ۱۳۴۶ برای گردهم آوری، گسترش، پراکندن و پخش ترانه ها، لباس ها، سازهای موسیقی محلی، و ضبط و یادداشت آهنگ های بومی و رقصهای محلی ایران در تهران گشایش یافت.
تالار رودکی: ۳ آبان ۱۳۴۶ محمدرضا پهلوی و فرح پهلوی تالار رودکی را گشودند. این تالار برای اجرای کنسرت های موسیقی ایرانی و اروپایی به ابتکار فرح پهلوی بنا شد.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان: در دی ماه سال ۱۳۴۴ پایه گذاری شد. ایجاد کانون در راستای فراگیر کردن کتاب خوانی بین کودکان و نوجوانان و به دنبال چاره اندیشی برای پرکردن هنگام فراغت گروه نوجوانان ایران و فراهم آوردن آموزش و سرگرمی برای آن ها بود.
انجمن ملی روابط فرهنگی: انجمن روابط فرهنگی در سال ۱۳۴۵ بنیان شد. هدف این انجمن ایجاد پیوند فرهنگی و هنری در میان ملت ها و نیز شناساندن فرهنگ و هنر جهانی است.
بنیاد فرهنگ ایران: بنیاد فرهنگ ایران در مهر ماه ۱۳۴۳ برای پاس، گسترش، و پیشبرد زبان فارسی این میراث گرانبهای فرهنگ ایران بنیان شد.
سازمان جشن هنر شیراز: برای سازمان دادن به جشن هنر شیراز در سال ۱۳۴۶ با ۳۳ نفر عضو هیئت امنا و ۵ عضو هیئت مدیره و کمیته های تئاتر، موسیقی، سینما و نمایشگاه ها و دفاتر پروژه های فنی، مالی، و پذیرایی و روابط عمومی آغاز به کار کرد.
تئاتر شهر: تهران بزرگ ترین مجموعه نمایش تئاتر ایران است.
مؤسسه آسیایی دانشگاه پهلوی: در سال ۱۹۲۹ در نیویورک بنیان شد. این مؤسسه در سال ۱۳۴۵ به شیراز منتقل شد و در جای موزه شهرام به کار ادامه داد.
انجمن فیلارمونیک تهران: در سال ۱۳۴۲ بنیان شد.
بنگاه ترجمه و نشر کتاب: در سال ۱۳۳۳ به فرمان محمدرضا پهلوی بنیان شد. هدف از بنیان بنگاه این است که از راه برگردان و چاپ کتاب های مهم جهان به زبان فارسی مردم کشور را از بهترین کارهایی که با انگیزه و اندیشه بشری در دوران گوناگون آفریده و بر روی کاغذ آمده برخوردار سازند تا این سبب نیرو مند کردن فکر و برانگیختن خوانندگان گردد.
سازمان گفتگوی فرهنگ ها: در سال ۱۳۵۵ بنیان شد. هدف این سازمان ایجاد پیوند میان فرهنگ ها در سطح جهانی بود.
جشنواره توس: ۲۳ تیر ۱۳۵۴ خورشیدی در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد نخستین جشنواره توس گشوده شد. برگزاری جشنواره توس برای بزرگداشت ابوالقاسم فردوسی توسی و شاهنامه می باشد.
انجمن شاهنشاهی فلسفه: در سال ۱۳۵۲ بنیان شد و مدیریت آن به حسین نصر داده شد. اعضای دیگر انجمن احسان براقی، عبدالحسین زرین کوب، محسن فروغی، نادر نادرپور و سید جلال آشتیانی بودند.
جشن هنرهای مردمی اصفهان: در سال ۱۳۵۶ هفته جشن هنرهای مردمی اصفهان برای نخستین بار با حضور فرح پهلوی برگزار شد.
گروه همسرایان فرح (کر فرح)از سال ۱۳۵۳ تا وقوع انقلاب.
آموزش و پرورش
دانشگاه فرح پهلوی (نام فعلی دانشگاه الزهرا): در ۳۰ فروردین ۱۳۵۴ گشایش بافت.
کانون کارآموزی کشور: در سال ۱۳۳۷ به ریاست عالیه فرح پهلوی گشایش یافت. کانون کار آموزی کشور برای نگهداری و آموزش و پرورش شهروندان مستمند کشور و در راه پیکار با بیکاری و ولگردی و گدایی و آماده ساختن آن ها برای آغاز به پیشه ای که در کانون آموخته اند بنیاد شد.
سازمان ملی پیش آهنگی – پیش آهنگی دختران: زیر نظر سازمان ملی پیش آهنگی ایران با سرپرستی شورای عالی پیش آهنگی ایران و هیئت مدیره اداره می شود. پیش آهنگی دختران در سال ۱۳۳۶ بنیان شد و آغاز به کار کرد.
آموزشگاه نابینایان رضا پهلوی: در سال ۱۳۴۳ گشاده شد. کلاس های این آموزشگاه برای جوانان نابینای علاقه مند به موازات سایر واحدهای وزارت آموزش و پرورش که هدف آن گسترش آموزش بین جوانان و اجرای برنامه هایی در جهت پرورش شخصیت آنهاست.
دانشگاه فارابی: در سال ۱۳۵۶ در اصفهان گشوده شد. هدف از ایجاد دانشگاه فارابی، نگهداری و گسترش فرهنگ ایرانی و آشنایی ایرانیان با دیگر فرهنگ های گیتی بود.
شورای عالی آموزش و پرورش: شهریور ماه ۱۳۴۵ کمیسیون آموزش و پرورش مجلس شورای ملی و مجلس سنا این شورا را تصویب کرد.
فرهنگستان علوم ایران: یکی از فرهنگستان های ایران بود این فرهنگستان در زیر چتر بنیاد شاهنشاهی فرهنگستان های ایران که تیر ماه ۱۳۵۳ به تصویب مجلس شورای ملی و خرداد ۱۳۵۳ به تصویب مجلس سنا رسید.
شورای عالی پژوهش های علمی
جمعیت حمایت کودکان بی سرپرست: در سال ۱۳۴۵ به ریاست فرح پهلوی بنیان نهاده شد
فدراسیون ورزشی کر و لال ها: در سال ۱۳۳۴ در تهران بنیان نهاده شد.
شورای عالی شهرسازی: شورای عالی شهرسازی سازمانی است که در وزارت آبادانی و مسکن تشکیل شد و از سال ۱۳۴۴ آغاز به کار نمود.
شورای عالی رفاه اجتماعی: شورای عالی رفاه اجتماعی یکی از شوراهای عالی زیر ریاست فرح پهلوی بود. این شورا ایجاد صندوق های جداگانه یا متمرکز برای حمایت از کارمندان در برابر پیری و از کارافتادگی یا در صورت مرگ با توجه به نوع کار موسسات و مشخصات اجتماعی کارمندان را بر عهده داشت.
شورای عالی اطلاعات و جهانگردی: این شورای در تیر ۱۳۵۴ به تصویب کمیسیون های پارلمانی مجلس شورای ملی و سنا رسید.
تاج گذاری
در مراسم تاج گذاری در ۵ آبان ۱۳۴۶، محمدرضا شاه پهلوی، «تاج سلطنتی شهبانوی ایران» را روی سر فرح پهلوی می گذارد.
محمدرضا شاه پهلوی خواستار تغییر در قانون اساسی مشروطه شد؛ به این شکل که شاه حق تعیین نایب السلطنه را داشته باشد و سن قانونی به سلطنت رسیدن ولیعهد بیست سالگی تعیین شود و تا هنگامی که ولیعهد به بیست سالگی نرسیده است، نایب السلطنه در راس کشور قرار داشته باشد. در تاریخ ۱ شهریور ۱۳۴۰ تغییرات نام برده در قانون اساسی تصویب شد. محمدرضا پهلوی معتقد بود این تغییرات در قانون اساسی، راه کشور را به سوی تمدن بزرگ هموار می سازد.
در تاریخ ۴ آبان ۱۳۴۶، چهل و هشتمین سال زادروز محمدرضا پهلوی در کاخ گلستان مراسم تاج گذاری محمدرضا شاه و شهبانو فرح و ولیعهد رضا پهلوی برگزار شد.[۳۰] در همین سال اصل ۳۸ قانون اساسی به این صورت تغییر کرد که در صورت انتقال سلطنت به ولیعهدی که به سن قانونی نرسیده، مادر ولیعهد به طور خودکار و بدون نیاز به تأیید شخص یا مرجع دیگری نایب السلطنه می شد.
از نظافتِ خانه فرانسوی ها تا رسیدن به دربار شاهنشاهی
شاید بتوان یکی از تاثیر گذار ترین عوامل پهلوی ها را فرح دانست. بانویی که با ورود ناگهانی اش به دربار، بخش بزرگی از تاریخ ایرانِ قبل از انقلاب اسلامی را رقم زد.
استوار سهراب دیبا که در دادستانی لشگر تهران خدمت می کرد، در سال 1315 به رشت منتقل شد و در آنجا با دختری بنام فریده قطب شاگرد خیاط خانه ای آشنا شد و ازدواج کرد. یک سال بعد دوباره حکم انتقال وی به آذربایجان صادر شد و سهراب دیبا به همراه همسر باردارش به این شهر سفر کرد. در سال 1317 بود که فرح تنها فرزند این خانواده به دنیا آمد. سهراب دیبا 6 سال پس از تولد دخترش بر اثر ابتلا به سرطان معده از دنیا رفت. مرگ او مشکلات فراوانی را برای خانواده اش در پی داشت. آنها نتوانستند از پس مشکلات معیشتی خود برآیند، از این روز فریده تصمیم گرفت فرح را به تهران برده و به برادرش محمدعلی قطب بسپارد . سپس خود بازگشت و در منزل تاجری تبریزی به نام ایپک چی به نظافت پرداخت.
رضا قطب فرزند محمدعلی، هم بازی دوران کودکی فرح بود و رابطه آنها به قدری عمیق بود که فرح او را همچون برادر خود دوست می داشت. این ارتباط تا زمان ورودش به دربار ادامه داشت. سالهای کودکی فرح در مدرسه ایتالیایی ها و فرانسوی ها سپری شد. مدارسی که وابسته به کلیسای کاتولیک بودند و به دست راهبه ها اداره می شدند. او تلاش زیادی کرد تا بتواند در رشته پزشکی ادامه تحصیل دهد اما نتوانست در آزمون ورودی دانشگاه پذیرفته شود. در نتیجه برای تحصیل به فرانسه نزد پسردایی اش رفت و به مدت 2 سال در رشته معماری مشغول تحصیل شد. مبلغی که محمدعلی قطب برای خواهر زاده اش می فرستاد کفاف مخارج تحصیل و زندگی فرح را نمی داد. فرح برای گذران زندگی مجبور به پرستاری از کودکان شد، گاهی هم در روزهای تعطیل و اوقات فراغتش به نظافت منازل می پرداخت. به این ترتیب دوران دانشجویی فرح بسیار پرمشقت گذشت. هم اتاقی فرح در فرانسه شخصی به نام ناهید کلهر بود که از قضا از دوستان نزدیک ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا بود و دست روزگار این دو را در فاصله صد متری یکدیگر آن هم در فرانسه قرار داده بود.
فرح عقاید و افکار خود را داشت. او در فرانسه غیر از تحصیل در زمینه های سیاسی نیز فعالیت داشت و عضو گروه کمونیستی و چپ گرا بود. به لحاظ خلق و خو و ویژگی های شخصیتی نیز به دلیل تحصیل در مدارس کاتولیک، غرب مآبانه بود و علاقه چندانی به فرهنگ سرزمین خود نداشت. از جمله تفریحات او نوشیدن مفرط چای و شیر و رفتن به شنا بود که در جریان رفت و آمد هایش به رودخانه برای شنا با پسری ایرانی به نام کریم پاشا بهادری آشنا شد. طبق اظهارات ناهید کلهر دوست نزدیک فرح، بیشتر اوقات وی با این فرد سپری می شد و رابطه عمیقی با یکدیگر داشتند که بعدها یعنی یک ماه پس از ازدواجش با محمدرضا، پاشا بهادری توسط او به سمت رئیس دفترش منصوب شد و این یکی از عجیب ترین اتفاقات دربار پهلوی بود.
و اما ماجرای آشنایی فرح دیبا با محمدرضا پهلوی و رسیدن او به مقام ملکه کشوری چون ایران، در جای خود بسیار سبب شگفتی است. همانطور که گفته شد فرح در فرانسه به فعالیت های سیاسی مشغول و جالب اینکه از مخالفان سرسخت شاه ایران بود. او محمدرضا را عروسک دست امپریالیسم و نوکر آمریکا می دانست. و حالا در اوج ناباوری آنهایی که می شناختندش، فرح به همسری همین عروسک دست نشانده غرب درآمده و ملکه ایران شده بود. دختری که برای چند فرانک در فرانسه هر کاری می کرد در بازی تقدیر حالا به ثروتی عظیم دست یافته و به شکوه و عظمت یک ملکه رسیده بود.
رابطه غیراخلاقی فرح پهلوی با معشوقه اش فریدون جوادی
درباریان شاه چنان در فساد غوطه ور بودند که گاه دست به اعمالی جنون آمیز می زدند. در فرهنگ مذهبی مردم ایران، هم آغوشی مرد و زن نامحرم یا با هم رقصیدن آنها دیگر حیثیتی برای آن خانواده باقی نمی گذاشت.
معروف ترین فساد جنسی فرح، کشف رابطه او با فریدون جوادی بود. «فریدون جوادی از قدیمی ترین دوستان ایام تحصیل فرح در پاریس و در واقع اولین دوست او در فرانسه بود.» به دنبال فرح، جوادی نیز به دربار راه یافت. جوادی دوست سفر و حضر فرح بود.
در مسافرتی که فرح و دوستانش به خجیر در منطقه جاجرود رفته بودند، فرح با جوادی مشغول معاشقه بود که یکی از سربازان گارد آنها را دید. سرباز چون جرئت اعتراض به فرح را نداشت، به فریدون جوادی اعتراض می کند. این سرباز از لرهای خرم آباد بود و چون متعصب بود، نزد فرمانده اش سرهنگ بیگلری رفت و گفت: «ما خیال می کردیم که از یک زن عفیفه نگهبانی می کنیم و نمی دانستیم که این طور مسائل هم در میان است.» سرانجام سرباز را با تهدید و تحبیب و خریدن یک مغازه مرخص کردند.
رابطه فرح و جوادی در یک دربار فاسد، امر غیرمنتظره ای جلوه نمی کرد و تنها در موقع بروز رقابت ها و حسادت ها تجلی می کرد. فرح نه تنها از فاش شدن این ماجرا واهمه ای نداشت، بلکه دستور داد تا اتاق یکی از مأموران گارد را در اختیار جوادی قرار دهند تا نزدیک او باشد.ملکه مادر در این باره معتقد است فرح «عمداً و عالماً کاری می کرد که به محمدرضا لطمه بخورد.»
ملکه مادر در عکس العمل به این ماجرای عشقی می نویسد: «خب چه کار می توانستم بکنم؟ اگر می خواستم به محمدرضا بگویم درست نبود و پسرم ناراحت می شد. این بود که خودم فرح را خواستم که به او نهیب زدم و زنیکه گدازاده خجالت نمی کشی این قبیل کارها را جلوی چشم کارکنان دربار انجام می دهی؟» البته ملکه پهلوی درباره غیرت محمدرضا گزافه گویی می کند. چطور ممکن است شاهی که خود مظهر فساد است و خواهر و مادرش در پیش چشمش به هرزگی می پرداختند از رابطه همسرش ناراحت شود؟ شاید پاسخ فرح به ملکه تأییدی بر استنباط ما باشد.
فرح گفت: «درست گفته اند، شاه می بخشد؛ شیخ علی خان نمی بخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آن وقت به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار پایین تنه ام را دارم!»اختیار پایین تنه ظاهراً از اعتقادات راسخ فرح بوده است. یک بار دیگر که فرح به خاطر خوابیدن با فریدون جوادی در یک اتاق، در بیمارستان قاهره مورد اعتراض احمدعلی انصاری قرار گرفت، همین پاسخ را داد که همه «اختیار پایین تنه خودشان را دارند.»
ماجرای عشقی دیگر فرح با بژورن مایرولد است. فرح یک شب در کافه محله لاتن با وی که یک دانشجوی نروژی بود، آشنا شد و «این آشنایی یک عشق آتشین بین آنها ایجاد کرد. در ابتدا، کار آنها لاس زدن های پاک! بود، ولی دیری نپایید که این لاس زدن ها تبدیل به بوسه های بسیار عاشقانه شد.»
این رابطه همچنان برقرار بود تا اینکه فرح چند وقت بعد ناپدید شد. پس از آن بژورن از روزنامه ها فهمید که فرح نامزد شاه ایران شده است. فرح هنگام بازگشت به فرانسه او را خواست و موضوع را به اطلاع وی رساند. فرح به وی گفت: «بژورن من همان هستم که بودم، برای تو ملکه یا علیاحضرت نیستم، فقط و فقط فرح هستم. به من وعده بده که دوستی ما در قلب ما هر طوری که شده است، باقی بماند.»
فرح گاهی اوقات رعایت شأن و جایگاه ملکه را نمی کرد و با هر بی سر و پایی طرح مراوده می ریخت. از جمله با مربی اسکی اش که یک نجار سوئیسی بود، در حال معاشقه دیده شد.
رفتار جلف فرح در کاخ یک مرتبه شاه را نیز به خشم آورد. او در پاسخ به فرح که از شاه می خواست استراحت بیشتری بکند با لحنی پرخا ش کنان گفت: «تنها یک راه برای استراحت کردن من وجود دارد و آن هم این است که از دعوت کردن این بچه خوشگل ها که دور و برتان می گردند، دست بردارید. وقتی اینجور آدم ها دور و برم را گرفته اند چطور انتظار دارید که استراحت کنم؟»
درباریان شاه چنان در فساد غوطه ور بودند که گاه دست به اعمالی جنون آمیز می زدند. در فرهنگ مذهبی مردم ایران، هم آغوشی مرد و زن نامحرم یا با هم رقصیدن آنها دیگر حیثیتی برای آن خانواده باقی نمی گذاشت. حتی فریده دیبا در مهمانی کاخ سفید از اینکه مردان و زنان یکدیگر را در حضور هم می بوسند و خیلی صمیمانه با زنان یکدیگر در حضور هم می رقصند، سخت تعجب می کرد، ولی هنوز غرق در تعجب بود که «کندی هم چند دور با فرح رقصید و محمدرضا هم درحالی که دست هایش را دور کمر ژاکلین حلقه کرده بود با او رقصید.»
پرده دری فرح در زیر پا گذاشتن خطوط قرمز اسلامی و انسانی را عموم ما با جشن هنر شیراز می شناسیم ولی فرح، هنر نمایی ها و هنر پروری های(!) دیگری هم داشته است که یک نمونه آن حمایتش از آشور بانی پال بابلا (یکی از نمادهای انحطاط و استهجان و ابتذال هنر در کشور) بوده است.
«آشور بانی پال بابلا یکی از هنرمندان سوپر مدرنیست !! و خیلی خیلی پیشتاز !! بود که دستی در تمام به اصطلاح هنرها داشت. شعر می گفت، نمایشنامه می نوشت، کارگردانی می کرد، ادعای فیلم سازی و عکاسی داشت.
او در سال های آخر حیات رژیم پهلوی، نمایشگاه عکسی از صُوَر قبیحه و عکس هایی در ابعاد بسیار بزرگ از پایین تنه خود ترتیب داده بود، که فرح پهلوی شخصاً این نمایشگاه را افتتاح کرد و او را به خاطر “ابراز شجاعت در شکستن مرزهای رو در بایستی فرهنگی” (این عبارت دقیقاً عین گفته فرح پهلوی خطاب به آشور بانی پال بابلا، پس ازدیدار از نمایشگاه عکس او بود) مورد تفقد قرار داد و یک بورس مطالعاتی در اختیار او گذاشت و او را به فرانسه فرستاد.
آشور بانی پال چند نمایشنامه بر روی صحنه آورد. در یکی از این نمایشنامه ها تمام هنر پیشه های زن و مرد آن لخت و عریان -به صورت مادر زاد- به صحنه می آمدند و در مقابل چشم تماشاگران هنر نمایی می کردند و در نمایشنامه ای دیگر، هنر پیشگان در حین اجرای برنامه برخی از تماشاچیان را به باد ناسزا می گرفتند و به آنان فحش های رکیک می دادند و واکنش خشم آلود بعضی از تماشاچیان را به حساب موفقیت خود در وادار کردن تماشاچی به بازی و دخالت در نمایش خود تلقی می کردند.
فرح پهلوی که همسر محمدرضا شاه شد اگر به سابقه او نگاه کنید او پیشینه روشنفکری داشت بعد ازاین که همسر محمدرضا شاه شد آیا این تمایلات در او وجود داشت؟ جریان قدرت گیری فرح پهلوی را توضیح دهید؟
ـ قطعا آرزو و و تمایلات انسان زمانی که در قدرت است با زمانی که در قدرت نیست فرق می کند .یک مثال برای شما می زنم که جالب است آقای هویدا و پرفسور عدل بر سر اینکه چه شخصى باید در انتخابات پیروز شده و به مجلس راه پیدا کند با هم چانه می زدند به عبارت دیگر انتخابات در میان این دو فرد با نظر شاه انجام می گرفت و نه در پاى صندوق راى . من به آقاى هویدا می گفتم این چه مجلسی است که از قبل نمایندگان باید توسط شما انتخاب شوند چرا انتخابات فرمایشی برای مجلس برگزار می کنید مجلس را منحل کنید هویدا پاسخ داد که ما نمی توانیم آزادی دهیم و بعد نتوانیم آنراکنترل کنیم.
زمانی که هویدا از نخست وزیری برکنار و وزیر دربار شد جرقه انقلاب ایران را زد. وى قصد داشت به شاه نشان دهد که آموزگار قابلیت نخست وزیر شدن را ندارد و برای همین قصد داشت شلوغى راه بیاندازد تا شاه را مجاب به برکنارى آموزگار کرده تا دوباره نخست وزیر شود. آموزگار در ملاقات با من گفت: تو را خدا با هویدا صحبت کن تا دست از کارى که شروع کرده است بردارد. در جزیره کیش هویدا را دیدم ـ این واقعه درست عید سال قبل از انقلاب صورت گرفت ـ با وى صحبت کردم که دست به اقدامات تخریبی علیه آموزگار نزند و تاکید کردم اقدامات شما موجب ناآرامی می شود و نا آرامی گسترش پیدا می کند. هویدا رو به من کرد و گفت: احمد در ایران دو نفر کنار هم نمی توانند جمع شوند بگذار مردم آزاد باشند. هویدا زمانی که در رأس قدرت بود می گفت مردم نباید آزاد باشند و زمانی که از رأس قدرت کنار گذاشته شد می گفت مردم باید آزاد باشند.
ارسال نظر