بازارگردانی بی هدف
به عقیده بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران بازار بورس، در حال حاضر کار بازارگردان در بازار سرمایه به هر چیزی شباهت دارد جز بازارگردانی! به این ترتیب که در شرایطی که دامنه نوسان برای بازارگردان به عدد مشخصی محدود و عملا در صفهای خرید و فروش گرفتار است، نمیتواند وظیفه خود را انجام دهد؛ در نتیجه باید این اجازه را داشته باشد که دامنه نوسان موردنظر خود را اعلام کند.
به گزارش گروه بانک، بیمه و بورس اقتصاد 100- ماجرا از روزی آغاز شد که در تابستان 1399، همزمان با ریزش بازار قانونی وضع شد تا ناشران بورسی و فرابورسی را ملزم به معرفی بازارگردان فعال و مؤثر کرد؛ در نتیجه برخی از سهامداران به اشتباه تصور کردند هدف بازارگردانها، حمایت از بازار است، درصورتی که از اهداف بازارگردانها میتوان به افزایش نقدشوندگی از طریق سفارشگذاری همزمان در دامنه نوسان مشخص نام برد، تعبیری که باعث شد بازارگردان نتواند وظیفه اصلی خود را به درستی انجام دهد.
در ابتدای فعالیت بازارگردانها، این تعبیر اشتباه باعث شد تا بیشتر کارشناسان و فعالان بازار سرمایه با آن مخالف کنند. با این حال، هماکنون نیز کارشناسان معتقدند روش فعلی بازارگردانی کارآمد نبوده و نمیتواند باعث عمقبخشی به بازار شود. برهمین اساس، تحلیلگران معتقد هستند زمانی بازارگردانی میتواند فعالیتی سودآور و در راستای منافع بازار سهام باشد که امکان استقراض سهام وجود داشته باشد.
نتیجه عکس بازارگردانها!
یکی از بزرگترین مشکلاتی که بازارگردانها در بازار بورس ایران با آن دست و پنجه نرم میکنند، دامنه نوسان است. بنابراین از آنجایی که هدف اصلی بازارگردانی، تعادل و نقدینگی سهم است، به همین دلیل بازارگردانی عملا کارایی ندارد. در نتیجه تا زمانی که دامنه نوسان و صف خرید و فروش وجود داشته باشد، بازارگردان نمیتواند رسالت خود را به خوبی انجام دهد.
دومین مشکلی که در این حوزه وجود دارد، محدودیت منابع لازم جهت بازارگردانی است به این معنی که بسیاری از شرکتهای دارنده بازارگردانی، شرکتهای تولید محور هستند بنابراین برای تامین مواد اولیه به گردش نقدینگی احتیاج دارند و نمیتوانند منابع کافی جهت اهداف بازارگردانی را در اختیار آنها بگذارند. به این ترتیب این موضوع باعث میشود منابع نقدینگی بازارگردان در برخی موارد مشکلساز باشد.
ازسویی برخی قوانین نظارتی برای بازارگردانها وضع شده که به نظر میرسد سازمان، بازارگردانها را هدف قرار داده و به ناشران و سهامداران عمده کاری ندارد؛ در صورتی که لازم است تا قوانین به شکلی ارائه شود که این موارد صرفا از سمت بازارگردان به صورت یک طرفه نباشد.
جمعبندی
با تمام موارد ذکر شده، به نظر میرسد که تعداد بازارگردانها کافی باشد و اینکه بسیاری از زیرمجموعهها به دلیل منافعی که دارند، صندوقهای بازارگردانی خود را از داخل مجموعه خود تشکیل دادهاند، در صورتی که این موضوع باعث میشود تا عملا رقابت صورت نگیرد و همچنین به این دلیل که مجموعه برای خود صندوق بازارگردانی است، بازارگردان صرفا برای انجام وظایف مشخص وجود داشته و درواقع یک نام را یدک میکشد. به این ترتیب به نظر میرسد که در ابتدا باید یک بازارگردان جدای از مجموعه هم مشغول فعالیت باشد یا یک مجموعهای به فعالیت بازارگردانها نظارت داشته باشد تا هم عملکرد بازارگردانها مورد سنجش قرار بگیرد و هم اینکه بخش خصوصی بتواند رقابت ایجاد کند.
بر این اساس باید منابع و سهامی که در اختیار بازارگردانها قرار دارد، برای انجام معاملات آنها به درستی، بیشتر باشد؛ چون در حال حاضر این مقدار منابع پاسخگو نیست و هم اینکه بعد از ریزش بورس از تابستان 1399، برخی از بازارگردانها هنوز درگیر زیان هستند و به قیمت تمام شده سهم خود نیز نرسیدهاند.
یکی دیگر از پیشنهادات نیز اینکه حجم تعهد معاملات روزانه با توجه به حجم کم معاملات بازار برای برخی از نمادها زیاد است که باید اصلاح شود.
ارسال نظر