رئیس و عضو هیئت عامل صندوق نوآوری و شکوفایی ریاست جمهوری تشریح کرد:
شرکت فولاد مبارکه به بنیان فناوری و نوآوری کشور انسجام میبخشد
اقتصاد 100- رئیس و عضو هیئت عامل صندوق نوآوری و شکوفایی ریاست جمهوری معتقد است که مفهوم دانش بنیان زمانی محقق میشود که شرکتها عمق فناوری بیشتری پیدا کنند و این عمق در نهایت علاوه بر دستیابی به دانش فنی، به ارزش افزوده تبدیل شود و فولاد مبارکه در شبکه فناوری کشور نقش موثر و سازندهای دارد و به شرکتهای دانش بنیان و بنیانِ فناوری و نوآوری کشور انسجام میدهد.
به گزارش گروه ویترین؛ محمد خیاطیان یزدی، رئیس و عضو هیئت عامل صندوق نوآوری و شکوفایی ریاست جمهوری معتقد است که مفهوم دانش بنیان زمانی محقق میشود که شرکتها عمق فناوری بیشتری پیدا کنند و این عمق در نهایت علاوه بر دستیابی به دانش فنی، به ارزش افزوده تبدیل شود. وی معتقد است فولاد مبارکه در شبکه فناوری کشور نقش موثر و سازندهای دارد و به شرکتهای دانش بنیان و بنیانِ فناوری و نوآوری کشور انسجام میدهد. در زیر مصاحبهای آورده شده است که به بررسی دیدگاه های وی در حوزه شرکتهای دانش بنیان، ضرورتها و نیازها و توانمندی شرکت فولاد مبارکه در بهرهمندی از این ظرفیت عظیم میپردازد.
نقش شرکتهای بزرگ در دانشبنیان شدن تولید کشور چیست؟
شاید بهتر باشد ابتدا دانشبنیانشدن تولید در کشور را معنا کنیم. دانشبنیانشدن تولید یعنی تولید اتکای بیشتری به فناوری پیشرفته پیدا کند. ما میدانیم که استفاده از فناوری پیشرفته، به خلق ارزش افزوده بیشتری منجر میشود و برعکس، عدم استفاده از فناوری روز موجب میشود که محصول رقابتپذیر نباشد. اما این کافی نیست. در تولید دانشبنیان، منشاء دانش و فناوری پیشرفته هم مهم است.
تولید دانشبنیان، یعنی تولید به کمک فناوری پیشرفته، اما نه فناوری پیشرفته مبتنی بر واردات ماشینآلات، بلکه فناوری پیشرفته مبتنی بر فناوری اکتسابشده در شرکتها. یک شرکت صنعتی میتواند با اتکا به ماشینآلات وارداتی روز، از فناوری پیشرفته برای تولید بهرهمند شود و طبیعتاً ارزش افزوده بیشتری خلق کند. اما وقتی از مفهوم «دانشبنیان» سخن به میان میآید، مراد ما این است که شرکت باید عمق فناوری بیشتری پیدا کرده باشد و از سطح اپراتوری ماشینآلات فراتر رفته باشد.
توانایی کارکردن با ماشینآلات پیشرفته را نباید دست کم گرفت. اما سطوح بالاتر ارزش افزوده، نصیب بنگاههایی میشود که عمق فناوری بیشتری دارند. مثلاً میتوانند ماشینآلات را تعمیر و نگهداری کنند، یا فراتر از آن، تغییرات جزئی در ماشینآلات یا فرایند تولید ایجاد کنند. و بالاترین سطح ارزش افزوده وقتی اتفاق میافتد که شرکت به توان «طراحی» دست پیدا کند. یعنی بتواند فرایندها، خطوط تولید، و تجهیزات و ماشینآلات تولید را طراحی کند و به عبارتی، به دانش فنی تولید دست پیدا کند.
اجازه دهید مثالی بزنیم. صنعت هوایی مسافری ما، کار خودش را با خرید هواپیماهای مسافری از خارج کشور آغاز کرد. حمل و نقل مسافر با این هواپیماها، خود به سطوح بالایی از دانش نیاز داشت که ایرلاینها آن را به دست آوردند. اما عدو سبب خیر شد و با تحریمها، صنعت هوایی ما به تدریج به سطوح عمیقتری از دانش دست پیدا کرد. ما ابتدا توانستیم تعمیر و نگهداری هواپیماها را انجام دهیم، و سالها است که به دانش تعمیرات اساسی یا اورهال موتور هم دست پیدا کردهایم. البته از این سطح عمیقتر هم وجود دارد که همان دانش طراحی یک هواپیما و اجزای آن است. در این زنجیره، بیشترین ارزش افزوده نصیب کسانی میشود که عمق فناوری بیشتری دارند.
حالا با این مقدمه میتوانیم به سوال بالا پاسخ بدهیم. شرکتهای بزرگ صنعتی از ۳ طریق میتوانند در دانشبنیانشدن تولید در کشور نقش داشته باشند. نقش اول آنها، ناظر به توسعه فعالیتهای دانشبنیان و به ویژه تحقیق و توسعه (R&D) در خود این شرکتها به عنوان یک کسبوکار است. برای مثال فولاد مبارکه به عنوان یک شرکت بزرگ، راساً میتواند با هدف توسعه فناوریهای مورد نیاز، به تحقیق و توسعه بپردازد. هرچقدر این شرکتها منابع بیشتری به تحقیق و توسعه اختصاص دهند و تحقیق و توسعه بیشتری را انجام دهند، سهم محصولات و خدمات دانشبنیان در درآمد آنها افزایش پیدا میکند و تولید آنها دانشبنیانتر میشود. البته باید توجه کنیم که فناوری بر دو نوع است: فناوری محصول، که در محصول شرکت تبلور پیدا میکند، و فناوری فرایند که خودش را در ارتقاء فرایندهای تولید نشان میدهد. اما هرچه باشد، وقتی فعالیتهای تحقیق و توسعه در شرکت تقویت شود، ارزش افزوده بیشتری نصیب شرکت میشود.
نقش دوم این شرکتها در تولید دانشبنیان، وقتی اتفاق میافتد که یک زنجیره تامین دانشبنیان یا بهتر است بگوییم، شبکه نوآوری حول خود شکل میدهند. برای مثال همین حالا دهها و بلکه صدها شرکت، در شبکه نوآوری شرکت بزرگی مانند فولاد مبارکه قرار دارند. فولاد مبارکه است که به این شبکه بزرگ جهت و انسجام میدهد، و آن را به لحاظ توان توسعه فناوری، بالا میکشد. در اینجا، شرکت بزرگ صنعتی مانند یک لوکوموتیو، به پیشران فعالیتهای دانشبنیان در زنجیره تامین یا شبکه نوآوری خود تبدیل میشود.
بنگاههای بزرگ، با اتخاذ اهداف بلندپروازانه، توسعه فناوری را به زنجیره تامین یا شبکه نوآوری خود تحمیل میکنند. در واقع آنها را ناگزیر میکنند که به لحاظ فناورانه قد بکشند و به فناوریهای پیشرفتهتری دست پیدا کنند. در این جا شرکتهای بزرگ صنعتی، حکم بازار را برای شرکتهای دانشبنیان کوچکتر ایفا میکنند. این رابطه، یک رابطه «برد ـ برد» است. هم شرکت بزرگ صنعتی از فناوریها و نوآوریهای شرکتهای کوچک نفع میبرد، و هم کوچکترها از این طریق به بازار و منفعت اقتصادی میرسند.
اما این شرکتهای بزرگ صنعتی نقش سومی هم میتوانند در توسعه فعالیتهای دانشبنیان در کشور ایفا کنند، و آن وقتی اتفاق میافتد که این شرکتها که منابع مالی قابل توجهی در اختیار دارند، بخشی از این منابع را در شرکتهای دانشبنیان کوچک، سرمایهگذاری میکنند. اینجا لزوماً شرکت دانشبنیان کوچک در زنجیره تامین یا شبکه نوآوری شرکت بزرگ قرار نمیگیرد و بدهبستان فناورانه بین آنها شکل نمیگیرد، بلکه هدف شرکت بزرگ از این سرمایهگذاری بیشتر رنگ و بوی اقتصادی دارد. امروز ما در کشورمان شرکتهای بزرگ متعددی را در صنایع و بخشهای مختلف میبینیم که به قصد انتفاع مالی، روی شرکتهای دانشبنیان و استارتآپها سرمایهگذاری میکنند و نه تنها خودشان منتفع میشوند، بلکه به توسعه فعالیتهای دانشبنیان در کشور هم کمک میکنند.
امکاناتی که تاسیس CVC برای شرکتهای بزرگ (فولاد مبارکه) و شرکتهای کوچک (سرمایه پذیران) خواهد داشت؟
همانطور که اشاره شد، شرکتهای بزرگ با دو هدف میتوانند روی شرکتهای دانشبنیان کوچکتر سرمایهگذاری کنند: اهداف راهبردی (که مستلزم بده بستان فناورانه و نوعی همکاری بین بزرگ و کوچک است) و اهداف مالی، که بیشتر (یا حتی صرفا) جنبه مالی دارد و چه بسا هیچ همکاری فناورانهای بین دو طرف رخ ندهد.
معمولاً شرکتهای بزرگ وقتی به سراغ تاسیس CVC میروند که بیشتر به دنبال اهداف راهبردی و کمتر به دنبال اهداف مالی هستند. واحد سرمایهگذاری جسورانه شرکتی یا همان CVC، شرکت بزرگ را قادر میسازد از پیشرفتهای فناوری و آخرین نوآوریها به موقع مطلع شود، واحدها یا طرحهای سرمایهپذیر را با مجموعهای از معیارهای فنی، اقتصادی و مالی ارزیابی کند، مناسبترینها را انتخاب کند، با آنها مذاکره کند و به توافق برسد، روی آنها سرمایهگذاری کند و به آنها منابع مالی تزریق کند، از سایر داراییهای راهبردی خود بجز منابع مالی مانند شبکه، کانالهای توزیع، برند، تجارب فنی و … در توسعه و تجاریسازی این طرحها بهره بگیرد، و آنها را به شبکه نوآوری خود بیفزاید، و از منافع راهبردی و مالی این اتفاق منتفع شود.
واحد CVC به یک شرکت بزرگ کم و بیش اطمینان میدهد که مناسبترین فناوریها، طرحها و تیمهای فناور و نوآور را به موقع شکار میکند و آنها را در مدار نوآوری شرکت بزرگ قرار میدهد و شبکه نوآوری شرکت بزرگ را غنی و غنیتر میکند.
شنیده شده توافقی با برای CVC و PE فولاد مبارکه با صندوق نوآوری داشته است تاثیر این حرکت و انگیزه در اکوسیتم نوآوری کشور چه خواهد بود؟
قبل از هر چیز، نفس این خبر که به معنای تجهیز و تزریق منابع جدید به زیستبوم فناوری و نوآوری کشور است، برای پژوهشگران و فناوران ما، برای دانشجویان، فارغالتحصیلان و اعضای هیات علمی ما، و برای همه کسانی که در سمت عرضه فناوری ایستادهاند، خبر مسرتبخش و امیدآفرینی است. منابع مالی شاهکلید توسعه فناوری و نوآوری و حلال همه مشکلات نیست، اما حتما بدون منابع مالی هم نمیشود کاری از پیش برد.
اما این خبر یک معنای دیگر هم دارد و آن این است که فولاد مبارکه، قصد دارد بیش از پیش باب همکاری با شرکتهای دانشبنیان، فناور و استارتآپها را بگشاید. این خبر در سمت عرضه چطور تفسیر میشود؟ تفسیر آن این است امکان اضافهشدن و پذیرفتهشدن در شبکه نوآوری فولاد مبارکه فراهمتر از قبل است. تفسیر آن این است که ما میتوانیم به داراییهای راهبردی فولاد مبارکه دست پیدا کنیم. یعنی ما میتوانیم از شبکه فروش فولاد مبارکه، از برند آن، از تجهیزات و خطوط تولید آن، از نیروی انسانی باتجربه آن، از کانالهای توزیع آن، استفاده کنیم. سرمایهگذاری جسورانه در قالب CVC که فقط پول نیست. همه اینها را در بر میگیرد و اهمیت آنها ابداً از پول کمتر نیست.
رویکرد صندوق نوآوری در تعامل با شرکتهای بزرگی مانند فولاد بر چه مبانی است؟
صندوق نوآوری و شکوفایی ماموریت خود را تکمیل نظام تامین مالی فناوری میداند. در واقع صندوق نوآوری، گرچه خودش به عنوان یک نهاد مستقل باید به طور مستقیم به تامین مالی شرکتهای دانشبنیان بپردازد، اما از آن مهمتر، باید تضمین کند که منابع لازم برای توسعه فناوری و نوآوری در قالب ابزارهای مختلف، در مراحل مختلف چرخه عمر شرکتها، در حوزههای مختلف صنعت و فناوری وجود داشته باشد. این بدان معناست که صندوق نوآوری و شکوفایی فقط به دنبال تقویت منابع خود نیست و نباید باشد، بلکه تلاش میکند منابعی دیگری بجز منابع خودش را به سمت زیستبوم فناوری و نوآوری کشور روانه کند. پس صندوق از ایجاد CVC یا PE توسط شرکتهای بزرگ و صنعتی استقبال میکند.
بنابراین صندوق تلاش میکند با شناساندن توانمندیهای شرکتهای دانشبنیان و فرصتهای سرمایهگذاری در حوزه فناوری و نوآوری به شرکتهای بزرگ، آنها را به سرمایهگذاری در این شرکتها و به طور کلی در این حوزه ترغیب کند. منابع صندوق به عنوان یک نهاد عمومی باید جایی به کار گرفته شود که منابع دیگری وجود ندارد.
خوشبختانه قانون جهش تولید دانشبنیان که سال گذشته از سوی مجلس شورای اسلامی به دولت ابلاغ شد، با سازوکارهایی مانند اعتبار مالیاتی، انگیزه شرکتهای بزرگ صنعتی ما برای سرمایهگذاری در حوزه فناوری و نوآوری را مضاعف کرده است.
صندوق همچنین تلاش میکند با برگزاری رویدادهای تبادل فناوری، ظرفیتهای زیستبوم فناوری و نوآوری کشور را به شرکتهای بزرگ صنعتی بشناساند و به شبکهسازی بین آنها کمک کند. یکی دیگر از خدمات صندوق به شرکتهای بزرگ و به ویژه واحدهای CVC آنها، برگزاری رویدادهای جذب سرمایه است که طرحهای سرمایهپذیر جذاب را شناسایی، ارزیابی و به آنها معرفی میکند.
ارسال نظر