یاغی خوشتیپ فوتبال ایران : خودم زیراب خودم را زدم ! / شبها به یاد ناصر حجازی میخوابیدم
اقتصاد 100 - این اعتراف جالب و خواندنی را از دست ندهید.
علی اکبریان از اواخر پاییز سال ۱۳۷۵ تا مرداد ۱۳۷۶ در استقلال زیر نظر ناصر حجازی فوتبال بازی کرد و شاید اگر برخی سوء تفاهمات به وجود نمیآمد، دوره شاگردی او نزد اسطوره فقید استقلال بیشتر هم میشد. اکبریان صبح پنجشنبه سوم خرداد از جمله اولین نفراتی بود که خودش را به مراسم حجازی رساند و به همین بهانه با او گپ زدیم.
فکر میکنم اولین مراسم حجازی بود که شما در آن حضور داشتید. درسته؟
بله. زمانی که ناصر خان به رحمت خدا رفت من بیرون نبودم و نتوانسته بودم در هیچکدام از مراسم او حاضر شوم به همین خاطر پنجشنبه برای سالگردش خودم را رساندم و جزو اولین نفراتی هم بودم که بر سر مزار او حاضر شدم.
در آن روزها که داخل زندان بودید قضیه بیماری ناصرخان به گوش شما قطعاً رسیده بود. چطور از احوال او با خبر میشدید؟
از طریق دوستان فوتبالی به طور جدی پیگیر و البته فوق العاده ناراحت بودم به طور ویژه از آقای اولیایی در مورد وضعیت ناصر خان میپرسیدم. حتی یک روز به خاطر دارم که به حاج آقا اولیایی زنگ زدم و اتفاقاً ایشان گفت که الان منزل ناصر خان هستیم. او گوشی را به آقای حجازی داد و توانستم با این مرد بزرگ صحبت کنم چند روز قبل از این بود که برای آخرین مرتبه راهی بیمارستان شود.
شما یادتان میآید که در این مکالمه چه بحثهایی رد و بدل شد؟
دقیقاً یادم میآید. دقیقاً. من به ایشان گفتم: ناصرخان من نتوانستم به عنوان یک بازیکن شاگرد خوبی برایت باشم اما شما همیشه بزرگتر من هستی و امیدوارم من را حلال کرده باشی. حجازی هم در کمال معرفت و فروتنی گفت: علی جان! تو بازیکن بزرگی بودی و هیچ وقت به استقلال ضربه نزدی و خیانت نکردی. البته تو قدر خودت را ندانستی و خودت زیراب خودت را زدی. بهش گفتم ناصر خان ما از شما در استقلال بزرگتر نداریم. شاید باورتان نشود ولی آنقدر حجازی را دوست داشتم که قبل از اینکه بیرون بیایم یک پوستر از او مقابل تخت من بود و تا آخرین روز به عکسش نگاه میکردم.
و البته پنجشنبه هم جزو اولین نفراتی بودید که به مراسم رسیدید.
بله. وقتی من رسیدم همسر ناصر خان و آتیلا آنجا حضور داشتند. بعد از آن هم عزیزان دیگری آمدند. برای عرض ادب و تسلیت نزد آتیلا و همسر آقای حجازی رفتم. نازی خانم به من گفت: یک عکس از تو و ناصر کنار همدیگر داخل خانه داریم. یادت میآید آن زمان چقدر خوشتیپ بودی؟ گفتم: بله. البته منصور خان پورحیدری و آقا رضا احدی هم همان کنار ناصر خان دفن هستند. تعدادی از بزرگان استقلال حالا در آسمان هستند و اطمینان دارم که جای آنها راحت است. روح همه این عزیزان شاد.
برسیم به بازی های باقیمانده استقلال.
به نظرم تک تک این دیدارها حکم یک فینال را دارد. با تمام وجود لم میخواهد استقلال قهرمان شود و کاپ قهرمانی را بالای سر ببرد. البته این علاقه اصلاً به معنای دشمنی با پرسپولیس نیست چون هواداران و پیشکسوتان این تیم هم برایم همواره عزیز هستند. من به عنوان یک استقلالی به بچهها توصیه میکنم این سه بازی باقیمانده را از تمام فصل بیشتر جدی بگیرند چون از دست دادن هر امتیازی در این سه دیدار باقیمانده یعنی بخشیدن ۳ امتیاز به پرسپولیس. استقلالیها نباید فراموش کنند که در مسابقات آتی مساوی با باخت برایشان فرقی ندارد بنابراین فقط باید به فکر پیروزی باشند.
شنیدهایم که کم کم در حال تدارک برای بازگشت به فوتبال هستی؟
بله به امید خدا برمیگردم. فعلاً در مرغوبکار پیش آقای وطنی کار میکنم و میخواهم قدم به قدم برگردم. میخواهم درعرصه مربیگری تواناییهای خودم را نشان بدهم و بار دیگر در فوتبال حضوری گرم داشته باشم.
و به عنوان سوال آخر. علی اکبریان را همیشه در فوتبال ایران با لقب روماریو میشناختند. اتفاقا چند روز قبل یک عکس از خود روماریو منتشر شد که خیلی پیر شده بود. آن عکس را دیدی؟
بله بله دیدم. خیلی پیر شده بود چقدر لاغر شده بود واقعاً وقتی آن عکس را دیدم خیلی تاسف خوردم. آن زمان که من فوتبال بازی میکردم یک عکس از من و روماریو در کنار هم مونتاژ کرده بودند که خیلی قشنگ بود ولی وقتی این عکس جدید را از او دیدم اصلاً یک حالتی شدم. البته روماریو فکر میکنم ۸ سال از من بزرگتر است.
ارسال نظر