گروگانگیری احساسات کودکان در صداوسیما
فرمول صداوسیما در نشان دادن ابعاد اتفاقات و التهابات اجتماعی اخیر، تحریک مردم با گروگانگیری احساسات به وسیله کودکان است. در این فرمول نقض حریم کودک و عمیقترین عواطف او نه تنها جایی ندارد، بلکه صداوسیما قصد کرده تا با جریحهدار کردن احساسات مردم بیشترین تاثیر عقیدتی مورد نظر خود را به مخاطبانش القا کند.
اخیرا اجرای یک برنامه تلویزیونی به دلیل نشان دادن حمله تروریستی ایذه و جان باختن فیلم کشته شدن کیان پیر فلک نیمهتمام ماند و مجری نتوانست به دلیل تاثرات روانی شدیدش برنامه را به پایان برساند. در این مسابقه تلویزیونی -و درکمال بیارتباطی با حالوهوای برنامه- کشته شدن کیان پیر فلک کودک ایذهای که به تازگی در ناآرامیهای این شهر با ضرب گلوله کشته شده بود به نمایش گذشته شد اما مجری برنامه نتوانست آن صحنههای دلخراش را تاب بیاورد. این تصاویر حتی بدون آن که به مخاطبان حساس هشداری بدهد منتشر شد تا بتواند سویه استفاده ابزاری تلویزیون از کودکان را برای تحریک احساسات مخاطبان به نمایش بگذارد.
سوال اینجاست که چرا تلویزیون اصرار دارد در مدت زمان کوتاهی پس از کشته شدن یک کودک به شکلی فجیع، تصویر او را در قالب یک برنامه مسابقه تلفنی منتشر کند؟ آنهم صرفا با این هدف که شرکت کننده یک مسابقه تلویزیونی حدس بزند کودکی که به شکلی فجیع کشته میشود چه کسی است؟ چرا بزرگترین رسانه سمعی و بصری کشور از ابزار هنر برای ارائه مفاهیم مورد نظر استفاده نمیکند و صرفا واقعیت را در خشنترین شکل خود به نمایش میگذارد؟
این اولینبار نیست که صداوسیما حتی معیارهای میلی خود را هم برهم میزند تا با گروگانگیری احساسی و بهرهگرفتن از تصاویر خشونتبار از کودکان یا برای کودکان بتواند تاثیر بیشتری روی مخاطبان بگذارد.
همین چند وقت قبل شبکه پویا با قطع برنامههای معمول خود، پخش مستقیم از بیمارستان شهید رجایی شیراز را در دستور کار خود قرار داد. این گزارش شگفتاور -جدا از این که از ادبیات متناسب مخاطب کودک و نوجوان بهره نگرفته بود- اقدام بسیار شتابزدهای بود که میخواست در اولین زمان ممکن تصویری عریان از یک واقعه دلخراش را در ذهن کودکان ثبتوضبط کند. در حالیکه برای گزارش کردن چنین وقایعی باید با کار کارشناسی در حوزه روانشناسی و جامعهشناسی کودک بتوان تصویری خلاقانه از یک فاجعه را به تصویر کشید.
«قهرمان» و تحریک احساسات به وسیله کودک
شیوه بهرهگیری تلویزیون از کودکان و تحریک کردن مخاطبان از طریق احساسات اصیل آنان، یادآور بهرهکشی احساسی پسر دچاز لکنت زبان در فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی است. یکی از نمودهای این گروگانگیری احساسی کودکان در لحظه فیلمبرداری از پسر قهرمان توسط مامور زندان اتفاق میافتد که به دلیل لکنت مادرزادی این پسر و عدم توانایی او در خواندن متن آماده شده. این نقص زبانی مامور زندان را وادار به گرفتن برداشتهای متعدد میکند، اما دست اخر او به این نتیجه میرسد که همین نارسایی و لکنت زبان پسر میتواند تاثیر احساسی بیشتری روی مخاطبان فضای مجازی بگذارد. چرا که تصویر کودک آنهم وقتی که در معرض هجوم حوادث باشد به راحتی همدلی افراد را برمیانگیزد.
همانطور که در فیلم «قهرمان» بار اصلی مشکلات خانواده روی کودک خانواده -بازیگر نقش سیاوش فرزند رحیم- قرار گرفته است تا با آن مشکل گفتاری داستان را پیش ببرد و عملا همدلی مخاطب را برانگیزد در تلویزیون هم پس از التهابات اخیر بنا شده که با نشان دادن ابعاد دلخراش اتفاقات برای کودکان یا از طریق کودکان احساسات مخاطب را تحریک یا به گروگان بگیرند و با نشان دادن تصاویر عریان واقعیت و خشونت اتفاقات تروریستی از دریچه چشم کودکان ابعاد روانی و احساسات عمیق انسانی را جریحهدار کند.
از شبکه پویا گرفته تا مسابقه تلفنی و اخبار ۲۰:۳۰ صداوسیما به دنبال بهرهگیری از کودکان و گروگان گرفتن آنها برای نشان دادن مفاهیم مورد نظر خود است تا بتواند با شکستن عواطف مخاطبان سد ذهنی آنها را کنار زده و احساسات مخاطبان را تحریک کند. این نقض آشکار حریم مخاطب و مصون نبودن مخاطب باعث میشود که هنجارهای احساسات و عواطف در مقیاس وسیع اجتماعی مخدوش شود.
ارسال نظر