حملهها به چهره جهانی سینما ادامه دارد
حمله به اصغر فرهادی یا ضربه به اقتصاد سینمای ایران
در بزنگاهی که سینمای ایران به لحاظ اقتصادی در آستانه فروپاشی است، حمله به اصغر فرهادی و شهرت جهانی او، بدون مدارک مشخص و بر اساس چند نقل و صحبت مانند تبری است که این پیکر نیمهجان را به کام مرگی حتمی فرو ببرد.
نشریه نیویورکر در یک مقاله بحثبرانگیز با چندین سینماگر در مورد اتهام «سرقت هنری» اصغر فرهادی مصاحبهای انجام داده است. نشریه نیویورکر روز دوشنبه ۳۱ اکتبر در مقالهای بلندبالا با تیتر «آیا اصغر فرهادی، کارگردان برنده جایزه اسکار ایدهها را میدزدد؟»، به بررسی اتهامات وارده علیه این فیلمساز از سوی تعدادی سینماگر به همراه پاسخ این فیلمساز پرداخته است.
این مقاله با جملهای از آزاده مسیحزاده شروع میشود که سال گذشته اتهامات او علیه فرهادی درباره ایده فیلم «قهرمان» تا مدتها محل بحث محافل سینمایی ایران و جهان بود. مسیحزاده که ازجمله افرادی است که معتقد است فرهادی از کار او استفاده کرده است، میگوید: من تنها از فرهادی میخواهم صادق باشد.
در این مقاله نقل قولهایی از مانی حقیقی، ترانه علیدوستی، عباس جهانگیریان، علی خودسیانی، مصطفی پورمحمدی و گلشیفته فراهانی مسائلی را درباره عادت اصغر فرهادی در استفاده از ایدههای دیگران با ذکر مثال عنوان کردهاند. البته فرهادی هم پاسخهایی برای این ادعاها داشته و نکته جالب توجه این است که همه آنها در نهایت از اصغر فرهادی به عنوان یک نابغه و انسان باهوش و افتخارآفرین برای ایران تمجید کردهاند.
سوال اینجاست که چنین گزارش و ادعاهایی، در این موقعیت حساس در تاریخ ایران برای چه مطرح شده است؟ و قرار است به چه اهدافی برسد؟
چه بخواهیم و چه نخواهیم اصغر فرهادی با دو جایزه اسکار و جوایزی که در جشنواره کن گرفته است پر افتخارترین شخص سینمای ایران به حساب میآید. او نام سینمای ایران را در ادامه افتخارات عباس کیارستمی در سطحی جهانی بلند کرده است و هیچکسی نمیتواند منکر آن شود. این ادعاها که البته منجر به شهرت مسیحزاده و فروش فیلم مستندش در بسترهای پخش آنلاین شد اگرچه سابقهای نزدیک به یکسال دارد اما ادامهدار شدن یک موضوع و تعمیم این سرقت به دیگر آثار فرهادی ماجرایی شک برانگیز است. سرقتی که هنوز حقیقت آن روشن نشده به نظر دستمایهای است برای نوعی انتقامجویی از کارگردانی که سینمای ایران را در جهان به جایگاهی رسانده است.
اصغر فرهادی و حضور بینالمللی او با فاصله زمانی از افتخارات کیارستمی یکی از پتانسیلهایی بود که منجر شد تا دیگر کارگردانهای ایران نیز بتوانند آثارشان را به فضای بینالمللی عرضه کنند و حضور سینماگران جوانتر در جشنوارههای متعددی چون ونیز و کن و غیره به نوعی حاصل مسیری است که اصغر فرهادی در سالهای اخیر پیموده است.
اصغر فرهادی با بینالمللیکردن آثار ایرانی و گره زدن آثارش به اقتصاد جهانی صنعت سینما، مسیری را برای تزریق سرمایه به سینما گشود که سیستمها و نهادهای دولتی ما هیچگاه موفق به انجام آن نشدند. یا بهتر این که کاری که او به صورت فردی صورت داد، دغدغهای بود که دولتمردان ایران نتوانستند در طی 43 سال اخیر صورت بدهند.
حمله به اصغر فرهادی در این روزها که او به عنوان یک چهره تاثیرگذار در پی شنیدهشدن صدای اعتراضات مردم در داخل ایران است به نوعی میتواند انتقام از سینمای ایران و تاثیر هنرمندان برای دیدهشدن چنین اتفاق مهمی نیز تلقی شود. در بزنگاهی که سینمای ایران به لحاظ اقتصادی در آستانه فروپاشی است، حمله به اصغر فرهادی و شهرت جهانی او، بدون مدارک مشخص و بر اساس چند نقل و صحبت مانند تبری است که این پیکر نیمهجان را به کام مرگی حتمی فرو ببرد.
اصغر فرهادی در دورانی که سینمای ایران در یک رکود به سر میبرد و ایران در فضای بینالمللی مورد توجه نبود چشمها را به سوی ایران متوجه کرد و صنعت سینمای ایران به واسطه همین حضور رونقی گرفت که نتایجش تا امروز هم قابل مشاهده و اندازهگیری است.
حمله به اصغر فرهادی در این بزنگاه تاریخی، بدون مدرک و نشانه مستدل اگر توطئه نباشد احتمالاً شیطنتی است که میخواهد آن ذره آبروی سینمای ایران در جهان را هم مورد هدف قرار بدهد و از این حیث باید هشیاری بیشتری در جهتگیری نسبت با این هنرمند به خرج داد، تا نتایج این جدال سینمای ایران را وارد بحرانی دیگر نکند.