وقتی تیتراژ فیلمهای تولید شده در جهان را تماشا کنید در کنار سایر اسامی سمتی به نام انتخاب لوکیشن نیز به چشم میخورد. گاهی تعداد این افراد به سه نفر هم میرسد و برای قسمتهای مختلف یک فیلم افرادی مسئول یافتن لوکیشنهای متعدد میشوند.
این اتفاق بیشتر برای فیلمهایی رخ میدهد که خارج از فضای استدیویی ساخته میشوند و حتی بیشتر آنها به اصطلاح فیلمهای مستقل ارزانقیمت هستند.
امّا در ایران این موضوع چندان مورد توجه نیست و انتخاب لوکیشن برای یک فیلم، متناسب با ضرورتهای فیلمنامه اهمیتی ندارد. سینمای ایران علیرغم بودجههای میلیاردی که برای ساخت فیلم هزینه میشود، سینمای ارزانقیمتی است. یکی از دلایل عمده آن ساختار تهیهکنندهگی در ایران است که قواعد و شرایط خاص خودش را دارد.
چنبره دولت و نهادهای دولتی بر تولید آثار سینمایی، مجراهای پرمانع برای اخذ مجوز ساخت و محدودیتهای صنفی و قانونی بسیار برای تهیه و تولید فیلم به گونهای است که میتوان به راحتی تعداد کل افرادی را که امکان تهیهکنندگی فیلم را دارند، لیست کرد. این ساختار بسته به گونهای است که ورود افراد به این دایره را بسیار مشکل و به شکل شفافتر غیر ممکن میسازد.
محدودسازی تعداد تهیهکنندگان سینما و اساساً نبود کمپانی و استدیوهای مستقل فیلمسازی یکی از دلایل مهم در عدم وجود رقابت است. عدم وجود رقابت در ساخت و محدودیت در تعداد تهیهکننده به نوعی ساختار سینمای ایران را به ساختاری تهیهکنندهسالار تبدیل کرده است. تهیهکنندهها هم به دلیل وجود همین فضای غیر رقابتی مایل به بهرهبرداری بیشتر از یک پروژه، با صرف کمترین هزینهها هستند.
آنها برای تهیه یک فیلم به سراغ عواملی میروند که با آنها بدهبستانهای اقتصادی دارند و از طرفی در انتخاب لوکیشن نیز سراغ مکانهای مشخصی میروند که در سایر اوقات سال با میزان پول مشخصی در اختیار آنها قرار میگیرد.
البته مدیرانتولید هم در این موقعیت دخیل هستند. بسیاری از مدیران تولید با صاحبان مکانهای اجارهای به صورت پورسانتی کار میکنند. وقتی قرار است پولی به صاحبلوکیشن پرداخت کنند، مدیر تولید درصدی از آن را برای خود بر میدارد و چنانچه لوکیشنهای دیگری هم به این افراد پیشنهاد شود، مدیران تولید پروژهها را به سمتی میبرند که پورسانتی بیشتری برای آنها داشته باشد. از همین رو است که در بسیاری از آثار سینمایی ما لوکیشنهایی را مشاهده میکنیم که وجه تکراری دارند و گاهی اساس صحنه آنها متناسب با داستان فیلم و ذهنیت طراح تفاوت دارد.
این پدیده حتی در سریالهای شبکه نمایش خانگی هم به چشم میخورد. آثاری که باز توسط برخی از همین تهیهکنندگان ساخته شده است.
البته دایره محدود تولیدکنندگان در سینما، به نسبت دایره و شبکه محدود اجارهدهندگان لوکیشن را به امری طبیعی تبدیل میکند. یعنی به دلیل دایره محدود اقتصاد سینما، افراد کمتری مایل به ورود در این عرصه یعنی اجاره و یا یافتن لوکیشنهای جدید برای ساخت یک فیلم یا سریال هستند.
در واقع سینمای مستقل و رقابتی به دلیل اهمیت بازگشت سرمایه و چرخه اقتصادی تولید نیاز به تعدد لوکیشن و یا ایجاد مشاغلی برای تامین این نیاز را به امری ضروری بدل میکند.
تا زمانی که سینمای ما با دخالت بیش از اندازه دولت و از سوی دیگر قوانین سفت و سخت برای تهیه و تولید دست و پنجه نرم میکند و ساختار تهیه فیلم در دست عدهای از افراد مشخص است نمیتوان به ایجاد یا رشد مشاغلی از این دست فکر کرد.
اتفاقی که نه فقط در مسیر اقتصاد که بر زیباییشناسی آثار نیز تاثیر گذاشته و ضمن پایین آوردن کیفیت بر ذائقه مخاطب نیز تاثیر منفی میگذارد. این تاثیر منفی در درازمدت سینمای ما را با رکودی عمیق مواجه کرده و این محدوده مشخص از سازندگان و تهیهکنندگان و تکرار سناریوها در لوکیشنهای تکراری مخاطب را از تماشای فیلم و رفتن به سینما هم منصرف میکند.
جذب مخاطبی که ضمن دسترسی سهل الوصول به تازهترین آثار سینمایی، غرق در تصاویر است، به سادگی رخ نمیدهد. باید دید این دایره محدود از تولیدکنندگان تا چه زمانی قادر به ادامه این شرایط به بنبست رسیده هستند.