گفتگو با قاتل خیابان ظفر که پشیمان نیست / معلم بودم برای ناموسم آدم کشتم + جزییات
کارگر ساختمانی یکی از اقوام خود را در کارگاه واقع در خیابان ظفر به طرز هولناکی به قتل رساند.
به گزارش اقتصاد 100، 14 بهمن ماه امسال رسیدگی به قتل کارگر یک کارگاه ساختمانی واقع در خیابان ظفر به طرز هولناکی با ضربات چکش و چاقو به قتل رسید.دوستان او زمانی که بالای سر جسدش رسیدند با صحنه خیلی هولناکی مواجه شدند و موضوع را به مرکز فوریت های پلیس اطلاع دادند.بلافاصله رسیدگی به موضوع در دستور کار محمدرضا صاحب جمعی بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت و تیم جنایی در محل وقوع جنایت حاضر شد.
بررسی های اولیه حکایت از آن داشت که مقتول از مدتی قبل با یک کارگر دیگر اختلافاتی داشته و چند بار با هم درگیر شده بودند.و کارگری که با مقتول اختلاف داشت بعد از وقوع جنایت به طرز مرموزی ناپدید شده بود.در حالی که این کارگر به عنوان تنها مظنون پرونده تحت تعقیب قرار گرفته بود، ساعتی بعد با پای خود به کلانتری رفت و ضمن اعتراف به قتل خودش را تسلیم قانون کرد.
متهم صبح امروز با حضور در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران تحت بازجویی قرار گرفت و روند تحقیقات در این پرونده تا روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا ادامه دارد.
ادامه گزارش را در گفتگوی اختصاصی خبرنگار رکنا با متهم بخوانید.
قتل کارگر افغان در کارگاه ساختمانی خیابان ظفر
چند سال داری؟
30 سال
چند وقت قبل به ایران آمدی؟
حدود یک سالی می شود که به ایران آمدم.قبل از آن تا به حال به ایران نیامده بودم اما فقر باعث شد تصمیم بگیرم برای کار به ایران مهاجرت کنم.
در افغانستان شغل داشتی؟
معلم بودم.به بچه های مدرسه ای درس حساب می دادم و خودم در دانشگاه ریاضی خوانده بودم اما درآمدم کفاف زندگی را نمی داد.
همسر و فرزند هم داری؟
همسرم در جنگ کشته شد.
وقتی به ایران آمدی چطور با مقتول آشنا شدی؟
ما با هم فامیل بودیم.عمه من مادربزرگ او بود.برای همین بعد از سفر به تهران سراغش را گرفتم.من کارگر روزمزد بودم و کار برقی می کردم.تا اینکه متوجه شدم کارگاه ساختمانی در ظفر به کارگر نیاز دارد و با مقتول به نام حکمت برای کار به آنجا رفتیم که چند ماهی خیالمان بابت کار راحت باشد.
از شب حادثه بگو.چرا با او درگیر شدی؟
مدتی بود با او جر و بحث و دعوا داشتم.ماجرای اختلاف ما برمی گردد به زمانی که من افغانستان بودم.آنجا به من تهمت زده و گفته بودند به چند نفر تجاوز کرده ام.اما من این حرف را قبول نداشتم.این شایعه به گوش حکمت رسیده بود و به من می گفت چون تو به چند نفر تجاوز کردی، من هم یک شب در غذای تو قرص خواب ریختم و به تو تجاوز کردم.من به او می گفتم این حرف زشت را تکرار نکند اما او گوشش بدهکار نبود.شب حادثه باز هم به خاطر تکرار این حرف عصبانی شدم و با چکش و چاقو به جانش افتادم.چند ضربه با چکش به سرش زدم و بعد گلویش را بریدم.
چرا تصمیم گرفتی خودت را معرفی کنی؟
چون او به حیثیت من توهین کرده بود و من از خودم دفاع کردم.می دانستم مقصر نیستم و برای حفظ آبرو این کار را کردم.
به عاقبت پرونده فکر می کنی؟
شاید برادرهایش بیایند و تقاضای قصاص کنند.اما من به ناحق قتل نکردم که بخواهم زاری کنم و از آنها بخشش بخواهم!
ارسال نظر