زیباترین انشاء ها برای فصل پاییز
اقتصاد 100- در این مطلب شما خوانندگان عزیز 5 مورد از زیباترین انشاء ها در خصوص فصل زیبای پاییز را می خوانید.
اقتصاد 100- با توجه به شروع مدارس در ادامه 5 مورد از انشاء های زیبا در وصف فصل پاییز را می خوانید.
انشاء اول/ پایان پادشاهی تابستان و بر تخت نشستن پاییز
مقدمه: برگ های زرد و نارنجی رنگ خیابان های شهر را پوشانده اند و صدای خش خش آن ها گوش ها را نوازش می دهد . نسیم سرد پاییزی ، ما را به سمت خانه هل می دهد ، در حالی که خورشید باید برود و خیلی زود جای خود را به ماه و نور آن می دهد . پاییز برگشته است و انقلابی به در طبیعت به راه انداخته است .
بدنه: با آمدن پاییز ، زنگ هشدار برای میوه های تابستانی به صدا درمی آید . حتی هندوانه با آن همه عظمت و ابهت ، تاب مقاومت در برابر سرمای پاییز را ندارد ؛ چه برسد به این که انتظار داشته باشیم که هلو و آلوچه در سرمای پاییز ما را یاری کنند . پاییز می خواهد آدم های خود را وارد بازی کند ؛ سیب زودتر از همه وارد می شود و پشت سر او ، بِه و انار و لیموشیرین و بعد ها پرتغال در صف می شوند و بشقاب های مهمان ها را به تصرف خود در می آورند . این میوه ها برای آدم ها چاره ای نمی گذارند ، جز اینکه به آن ها اجازه تسخیر شکم هایشان را می دهند.
تابستان پادشاهی مهربان و بی خیال بود تا جایی که حتی برای خود ارتشی نداشت . همین باعث شد که ملتش سوء استفاده کنند و در گوشه و کنار امپراطوریش ، هرج و مرج و شورش بشود . کودکان در کوچه ها توپ بازی می کردند، معلم ها در مدرسه نبودند ، بچه ها دیر می خوابیدند و دیر از خواب بیدار می شدند . بازی های کامپیوتری در افکار بچه ها جولان می دادند.خلاصه هیچ چیزی سرجایش نبود . خود پادشاه هم مشغول تفریح و خورد و خواب بود و نمی دانست که در همسایگیش پادشاهی به نام پاییز به قدرت رسیده و در حال پیشروی به سمت قلمروی او است .
پاییز ، پادشاهی مقتدر ، بی رحم و خونریز است . پاییز تابستان را شکست داده و در بند کرده است .اکنون بازی دست پاییز است. دیگر خبری از بی نظمی و هرج و مرج نیست . معلم ها باید ساعت هفت و نیم در مدرسه باشند . بچه ها هم همینطور. سربازان پاییز تفنگ های خود را برسر پدر و مادر نهاده اند و آن ها را مجبور کرده اند که نگذارند بچه هایشان در کوچه بازی کنند ، نگذارند فوتبال ببینند و نگذارند با گوشی و کامپیوتر بازی کنند . پاییز به شدت مخالفان خود را سرکوب می کند. اگر کسی از پاییز انتقاد کند ، سرما خواهد خورد و برای چندین روز ، باید در زندان های بی شور و سرد پاییز بماند، تا افکار انتقادیش از ذهنش پاک بشود.
نتبجه : چند وقت پیش ، در خیابان های شهر جارچیان خبر می دادند که پاییز دعوت به همکاری در اداره قلمروش کرده است و هر کس علاقمند باشد ، می تواند به پاییز ملحق شود . این یک فرصت تکرار نشدنی است . ملحق شدن به پاییز یعنی این سختگیری های پادشاه برای ما کمتر می شود . همچنین پاداش های خوبی داده می شود . بیایید کوتاه بیاییم و با پاییز کنار بیاییم.
انشاء دوم / عظمت پاییز در پیش شاعران
گر تو بینی پاییز زیبا سرسری غم بخور،زیرا که خیری نبری آیینه جمال است این فصل خزان بی تامل از فصل ثالث مگذری
فصل خزان در نزد کائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتی شاعران نیز برای نمایش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاییز یاد می نمایند.لیکن این فصل،فصل زیبایی است.
فصل ریزش نعمت های آسمانی می باشد و همان قطرات ریز باران است که به تهذیب زمین می پردازد.
نمایان شدن قوس قزح پس از باران نیز جلوه ای از جمال این فصل می باشد. کلمه برگ ریزان تنها مختص پاییز است.
بدین معنا که دراین سه ماه درختان خود را می تکانند و برگ های زرد و سرخ خودرا رها کرده و بر دامان زمین به امانت می گذارند وشاخه های خشک شان نیز لخت وار منتظر می مانند تا در فصل دیگر الماس های آسمانی در ماتم کمبود مکان نمانند و بر شاخه های آنان قرار گیرند.
این فصل را بانام خش خش نیز می شناسیم. همان گونه که پا بر روی خاک های ترک برداشته قدم می گذارد و موزیک زیبا می سازد صدای خش خش برگ ها نیز همین احساس را در دل ما می نهد.این صدا پس از شنیدن به ماورای درون ما می رود و روح ما را تا آسمان ها به بالا می کشاند.
پاییز را می توان فصل مهاجرت قلم داد کرد .بدین معنا که پرندگان دراین فصل از کاشانه خود رهایی جسته ودر کرانه های آسمان به جست و خیز می پردازند تا لانه مناسب پیدا کنند.
نظاره بر حرکات پرندگان در آسمان پاییز احساسی وصف ناشدنی در دل ایجاد می نماید.نکته اصلی این است که پاییز در مقابل این همه ی زیبایی که در اختیار ما می گذارد از ما چیزی نمی خواهد جز این که به تفکر بنشینیم و به خدا نزدیک شویم
انشاء سوم / پاییز غم انگیز یا پاییز عاشقانه
پاییزی دیگر از راه رسید پاییزی با همه ی ابرهای تیره اش که کشیده میشود روی آبی آسمان در بیشتر روزها شاید پاییزی پر از باران هایی که یادت می آورند هزاران خاطره ایی راکه نباید یا شاید هم می بارند که یادت بیاورند تمامشان را …
من اما نمیدانم چرا این فصل بی نظیر دلم رابا خودش نمیبرد ؛ چرا انتظارش را نمیکشم هیچوقت ؛ چرا آمدنش دلم را تیره میکند؛ چرا این فصل پر از تحول حتی با تمام رنگ های برگ هایش هم نمیتواند دلم رابا خودش ببرد ؛ نمیدانم چرا دوست ندارم بدون چتر زیر باران راه بروم
نمیدانم …
نمیدانم چرا صدای خش خش برگ ها زیباترین موسیقی این روزهای من نمیشود ؛ آری پاییز که میآید خورشید از من رو برمی گرداند ؛ گرمایش دیگر نوازشگر صورتم نیست ؛ چشم هایم سبزی برگ های درختان را هرروز بهانه میگیرند ؛ آغوشم درختان خفته را نمیخواهد ؛ پاییز انگار میآید تا بسراید دلتنگی را ؛ پاییز انگار میآید تا تمام شادمانی ها و آرزوهای لحظه سال تحویلت رابا باران هایش بشوید و تحویل بادهای پاییزیش دهد
پاییز انگار میآید تا …پاییز که می آمد اما یک چیز مسلم بود ؛ و من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات …
پاییز خود انبوهی است از حرف ها، حس ها و …پاییز که بر زبانت جاری میشود دل مخاطبت ضعف میرود برای حال و هوایش ؛ اصلا بدون ان که حرفی زده باشی او زیر باران های پاییزی خیس خواهد شد و غم غریبی بر دلش خواهد نشست ؛ برگ های ریخته بر زمین زیر پاهایش خرد خواهد شد جوری که تو میتوانی صدای خش خش برگ ها رابه وضوح بشنوی ؛ شاید نام پاییز راکه بیاوری او دیگر هیچ، هیچ چیز نشنود جز صدای نم نم باران که بوسه میزند بر بی رنگی شیشه، بر چتر هایی که دو عاشق زیر ان ها پناه گرفته اند
بر مو های شاعری که میـــخواهد زیر باران بدون چتر قدم بردارد ؛ نام پاییز راکه بیاوری نا خود آگاه کیف های رنگارنگ مدرسه که بر دوش دانش آموزان سوار شده اند، مقابل دیدگانت صف میکشند ؛ نام پاییز راکه بیاوری چشم های پر از اشتیاق دانش آموزانی را تصور خواهی کرد که سالها به انتظار چنین روزی روز شماری کرده بودند ؛ فصلی دل انگیز که با آغازش درخت یادگیری جوانه میزند و عطر کتاب های جلد شده، مداد و پاک کن های نو فضا را پر خواهد کرد.
آری پاییز خود انبوهی است از واژه ها و من همیشه می ترسیدم به او بر بخورد که توصیفش میکنیم که ان چه راکه باید با گوشت و پوست و احساس خود حس کنیم دیگر گفتنی نخواهد بود اصلا رسمش نیست که تو بگویی و دیگران بشنوند
پاییز را باید نفس کشید؛ پاییز را باید لمس کرد
پاییز …
آه
پاییز که می آمد یک چیز مسلم بودو من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات …
انشاء چهارم / صدای پاییز تمام جانم را می برد
مقدمه: دلم چون برگهای زرد پاییزی پر از درد است
صدای خش خش برگها…
به همراه تپیدنهای قلبم می شود آغاز و…
فصل خزان در نزد کائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتی شاعران نیز برای نمایش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاییز یاد می نمایند.
لیکن این فصل،فصل زیبایی است.
فصل ریزش نعمت های آسمانی می باشد و همان قطرات ریز باران است که به تهذیب زمین می پردازد.
نمایان شدن قوس قزح پس از باران نیز جلوه ای از جمال این فصل می باشد. کلمه برگ ریزان تنها مختص پاییز است.
بدین معنا که در این سه ماه درختان خود را می تکانند و برگ های زرد و سرخ خود را رها کرده
و بر دامان زمین به امانت می گذارند وشاخه های خشک شان نیز برهنه وار منتظر می مانند
تا در فصل دیگر الماس های آسمانی در ماتم کمبود مکان نمانند و بر شاخه های آنان قرار گیرند.
این فصل را بانام خش خش نیز می شناسیم. همان گونه که پا بر روی خاک های ترک برداشته قدم می گذارد
و آهنگ زیبا می سازد صدای خش خش برگ ها نیز همین احساس را در دل ما می نهد.
این صدا پس از شنیدن به ماورای درون ما می رود و روح ما را تا آسمان ها به بالا می کشاند.
پاییز را می توان فصل مهاجرت قلم داد کرد .
بدین معنا که پرندگان در این فصل از کاشانه خود رهایی جسته و در کرانه های آسمان به جست و خیز می پردازند تا لانه مناسب پیدا کنند.
نظاره بر حرکات پرندگان در آسمان پاییز احساسی وصف ناشدنی در دل ایجاد می نماید.
نتیجه گیری: نکته اصلی در مورد پاییز این است که پاییز در مقابل این همه زیبایی که در اختیار ما می گذارد از ما چیزی نمی خواهد جز این که به تفکر بنشینیم و به خدا نزدیک شویم . به تعبیر زیبای حافظ
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟ به دست مردم چشم، از رخ تو گل چیدن.
انشاء پنجم / زیبایی های بی شمار پاییز
هر سال، از چهار فصل تشکیل می شود، بهار، تابستان، پاییز و زمستان، سومین فصل سال که به پادشاه فصل ها معروف است فصل پاییز است.
پاییز هم مثل فصل های دیگر سه ماه دارد که نام آن ها مهر، آبان و آذر است.
پاییز فصل متفاوتی برای دانش آموزان و فصل تلاش و کوشش برای آن هاست، چون در اولین ماه از این فصل یعنی ماه مهر مدرسه ها شروع می شود.
در پاییز برگ های درختان به رنگ های قرمز، زرد و نارنجی در می آیند و با وزش باد، برگ های رنگارنگ از روی شاخه ها به پایین می ریزند.
یکی از قشنگی های پاییز زمانی است که ما، پا روی این برگ ها می گذاریم و صدای خش خش آن ها گوش مان را نوازش می کند و آرامش خاصی به ما می دهد.
در این فصل دمای هوا پایین می آید و سرد تر می شود به همین علت ما باید لباس هایی مناسب این فصل بپوشیم تا سرما نخوریم و مریض نشویم.
هم چنین باید حواس مان به پرندگانی که اطراف ما زندگی می کنند نیز باشد و برای آن ها دانه بریزیم و کمک کنیم تا سیر شوند، چون در این فصل آن ها کم تر می توانند برای خود غذا تهیه کنند.
در پاییز روز ها کوتاه و شب ها طولانی تر می شود و ما وقت بیش تری برای دور هم بودن و استراحت داریم.
میوه های فصل پاییز مثل فصل تابستان متنوع نیست اما من آن ها را خیلی دوست داریم میوه هایی مثل، خرمالو، سیب، گلابی، لیمو شیرین، پرتقال و انار که همگی بسیار خوشمزه هستند.
یکی دیگر از ویژگی های فصل پاییز روز های ابری است، در این فصل بیش تر روز ها خورشید پشت ابر ها پنهان می شود و باران شروع به باریدن می کند.
زمانی که روی برگ های روی زمین باران می بارد لحظه های بسیار زیبایی را به وجود می آورد، بعضی از آدم ها در این لحظه ها چتر روی سر شان می گیرند تا خیس نشوند اما من دوست دارم روی برگ های باران خورده، بدون چتر راه بروم و بازی کنم.
بعضی از آدم ها فصل پاییز را دلگیر و بعضی دیگر آن را جادویی می دانند، من فکر می کنم که هر چهار فصلی که خداوند بزرگ آفریده است بسیار زیبا و دوست داشتنی هستند و خصوصیات هر کدام از آن ها برای همه ی موجودات کره ی زمین لازم و ضروری است.
ارسال نظر