جزییات مرگ دردناک هیوا 16 ساله کولبر بانه ای / رویای او به یخ زدن استخوان هایش ختم شد
اقتصاد۱۰۰_ هیوا اختیارالدینی 16 ساله در حال کولبری به خاطر سرمای کوهستان یخ زد و جان سپرد.
به گزارش گروه حوادث اقتصاد۱۰۰: خبر تلخ است و سوزناک مانند همان سوز سرمایی که در پوست و استخوان هیوای 16 ساله اهل روستای آرمرده بانه رسوخ کرد و باعث قوت او شد، خبر فوت هیواه م مغز را و هم استخوان را می سوزاند.
هیوا اختیارالدینی 29 دی ماه امسال برای کولبری به منطقه مرزی هنگژال رفته بود اما در راه بازگشت ، سرمای کوهستان توان راه رفتن را از او گرفت و هیوا یخ زد و جان سپرد.
«دلش می خواست مثل پسرهای جوانی که در شهر زندگی می کنند ماشین داشته باشد.»این جمله ای است که عموی هیوا در گفتگو با خبرنگار رکنا در میان صحبت هایش می گوید.
رویای ماشین سواری هر روز در تمام وجودش قد می کشید. در ذهنش حساب و کتاب می کرد.اگر 30 کیلو بار بیاورد، چقدر گیرش می آمد؟ اگر بتواند 40 کیلو بیاورد چطور؟
دو دو تا چهار تا می کرد اما شانه های نحیفش توان حمل باربیشتر از 35 یا 40 کیلو را نداشت.
عموی هیوا می گوید: «هیوا متولد سال 86 بود و تا کلاس نهم درس خوانده بود.او فرزند اول خانواده است و یک خواهر یک ساله و برادر 12 ساله دارد.پدر هیوا کارگری ساده و کم در آمد است.هیوا هم از روی فقر و نداری تصمیم گرفت که به کار کولبری مشغول شود.هر بار حدود 30 تا 35 کیلو گرم بیشتر نمی توانست بار حمل کند.چون توانش کم بود.نهایتا می توانست 40 کیلو بار بردارد که کرایه اش چیزی بین 500 تا 700 هزار تومان می شد.تابستان امسال برای اولین بار به کولبری رفت و پاییز برای آخرین بار این کار را انجام داده بود.از وقتی هوا سرد شد، تا به حال او کوهستان نرفته بود.»
هیوا آخرین بار با بار پوشاک وارد کوهستان شد:«در مسیر برگشت هیوا به صاحب بار گفته بود که تو برو تا من خودم را برسانم.گفته بود پاهایم قفل کرده و نمی توانم پا به پای شما بیایم.به خاطر همین از بقیه جا ماند.بعد از چند ساعت وقتی 2 کولبر دیگر در حال گذر از آن مسیر بودند، هیوا را دیده بودند که بی حال روی زمین برفی افتاده است و او را پایین آوردند.ساعت حدود 5 صبح بود که با من تماس گرفتند و گفتند که هیوا حال وخیمی دارد و او را به روستای شیله در نزدیکی بانه برده بودند.وقتی خودم را به روستا رساندم دیدم که امدادگران اورژانس شوک برقی آورده بودند و در حال احیای هیوا بودند، اما او دیگر تمام کرده بود.از سرما یخ زده بود.»
خانه پدری هیوا در سوگ و شیون فرو رفته است.هیچ کس باورش نمی شود پسرک کم حرف و مودب خانه، کسی که عشق فوتبال بازی کردن داشت و برای رونالدو قند در دلش آب می شد؛ دیگر به خانه برنمی گردد.
ارسال نظر